آموزش مهارت همدلی به کودکان با 23 روش

1- درک ضرورت مهارت همدلی :
یکی از کلیدهای مهارت همدلی راه رفتن با کفش دیگران است یعنی خود را جای دیگران گذاشتن، به اصطلاح آن چه را بر خود نمی پسندی بر دیگری نپسند. اما استفاده از این کلید از طرفی ممکن است دشوار باشد و از طرفی دیگر با یک مشکل برخورد کند و آن این است که ما واقعا ممکن است ندانیم چه رفتاری را با خودمان می پسندیم اگر احساس خود ارزشمندی کمی داشته باشیم ممکن است اساسا ندانیم رفتار شایسته با ما چیست اما بیاییم به دشواری های راه رفتن با کفش دیگران بپردازیم.
خیلی از اوقات ما خودمان را آن چنان با دیگران متفاوت می بینیم که این کار را انجام نمی دهیم یعنی می گوییم من که مثل او نیستم یا گاهی احساس می کنیم که ما هیچ وقت به شرایطی که آن فرد دچار شده، دچار نخواهیم شد. جمله ای هست که من همیشه در کلاس هایم می گویم و برای خودم هم به صورت تجربه در آمده است وای به وقتی که خداوند انگشتش را بچرخاند، بی نیاز را نیازمند کند، سالم را بیمار کند وای به وقتی که میز بچرخد و جای ما با آدم ها عوض شود. متاسفانه تربیت فردگرا این ذهنیت را در ذهن مردمان تضعیف کرده که همه ی ما در حال گذراندن یک تجربه ی واحد هستیم و آن تجربه ی بشریت است اما این اندیشه یکی از اصول فلسفی همدلی است اینکه همه ما در حال گذراندن یک تجربه ی واحد هستیم هر کدام در گوشه ای از آن تجربه داریم حرکت می کنیم و سهم خودمان را برداشت می کنیم و چون این یک تجربه ی مشترک و واحد است هرآن ممکن است جاها در آن عوض شود.
استنتاج دیگر از این فلسفه که مبنای همدلی است این است که هر رویدادی که ما با آن روبه رو هستیم یک تجربه ی بشری است، چیزی فراتر از یک تجربه ی فردی.
2- نگرش جمع نگر بجای فرد نگر :
در واقع زندگی های ما علاوه بر اینکه خصلت فردی دارد، خصلت فرا فردی هم دارد با اینکه ما برای خودمان زندگی می کنیم اما به عنوان فردی از نوع بشر داریم یک تجربه ی بشری را هم می گذرانیم و همه ی ما این گونه هستیم چه ما که مراقب هستیم و چه فردی که داریم از آن مراقبت می کنیم و نکته ی بعد اینکه هر عمل ما، هر رویکرد ما هم تاثیر فردی بر زندگی ما می گذارد و هم همزمان بر حیات کل بشر تاثیر می گذارد. این گونه است که مطابق فلسفه ی همدلی کمک ما به یک فرد فقط کمک به یک فرد نیست کمک به کل بشریت است چون زندگی آن فرد شخصی نیست به عنوان فردی از نوع بشر هم در حال زندگی کردن است اینجاست که با کفش دیگری راه رفتن در واقع به معنای این است که ما نوع دیگری از تجربه ی بشری را نیز به تجربه ی خودمان اضافه می کنیم در این صورت است که همدلی منجر به رشد ما می شود و به تجربه ی ما اضافه می کند.
همیشه برای من این پرسش وجود داشت که چگونه رابطه ی درمان گرانه ای می تواند به ما آسیب بزند و چگونه رابطه ی درمانگرانه ای می تواند ما را رشد دهد؟ و کلید پاسخ به این پرسش در مهارت همدلی سالم است. به یاد دارم زمانی یک دوست روانشناس داشتم که سیگار می کشید و به من توصیه کرد که هرگز با کسی که سیگار می کشد برای ترک کردنش کار نکنم برای اینکه ممکن است خودم هم سیگاری شوم، واقعیت این است که ما از هیچ مشکلی در زندگیمان و در دنیای پیرامون خود دور نیستیم کافی است خداوند انگشتش را بچرخاند و جای پزشک و بیمار با هم عوض می شود اما اگر بنامان بر این باشد که در تجربه ی دیگران سهیم شویم در آن صورت انگار داریم به اندازه ی چند نفر زندگی می کنیم.
بیایید یک مقداری از فلسفه فاصله بگیریم و راجب به عمل در آوردن این مهارت صحبت کنیم، در این مرحله به عمل در آوردن این مهارت به این معنا است که توجه خود را روی این نکته حفظ کنیم اگر من جای او بودم دوست داشتم چه رفتاری با من شود؟
آیا اگر شما جای کسی بودید که دارد با اشتیاق موضوعی را برای شما تعریف می کند خوشحال می شدید اگر طرف مقابل سرش توی گوشی موبایلش باشد؟
آیا اگر شما جای کسی بودید که خودش از احساس ناتوانی خود در رنج است چه احساسی پیدا می کردید اگر فردی به دلیل ناتوانی شما را سرزنش می کرد؟
زمانی که شما احساس نیازمندی می کنید دوست دارید چه برخوردی با شما شود؟ این پایه ای ترین کلید همدلی است و برخی مباحث دیگر که در مورد آن صحبت می کنیم اصلا بر همین پایه استوار شده است اما همدلی فقط به همین جا ختم نمی شود.
3- نظارت سالم :
به نوعی مشاهده گری، شنوندگی هوشیارانه و ترغیب کردن. این بخش از همدلی افراد را تشویق می کند که خودشان را ابراز کنند و مسئولیت هایی را که می توانند بپذیرند و به اجرا در بیاورند، از غم ها و رنج هایشان بگویند و احساس قضاوت گری را که احساس استرس زا و فشار آورنده ای است از سوی شما دریافت نکنند و در عوض آن احساس امنیت داشته باشند. می توانیم بگوییم یکی از جنبه های همدلی مشاهده کردن و در عین حال آمادگی داشتن برای کمک کردن است بدون اینکه مسئولیت ها و توانمندی های آن فرد را نقض کنیم، بدون اینکه به احساساتش بی احترامی کنیم و آن را ضعیف بدانیم می توانیم بگوییم این نکته حد فاصل بین همدلی سالم با ترحم و دلسوزی ناسالم است. زمانی که همدلی سالم داریم در واقع ما به فرد بها می دهیم، او را محترم می شماریم، به توانمندی هایش احترام می گذاریم و اجازه می دهیم که خودش باشد هرچند این خودش بودن سخت باشد.
بر اساس گفتههای مشاوران و روانشناسان در دنیای امروزه سادهتر است كه دیگران را «دیوانه» بدانیم تا اینکه تلاش كنیم آنها را درك كنیم. از طرفی بی نام و نشان بودن در تعاملات آنلاین و اینترنتی، خود باعث فراموش كردن اشخاصی میشود که در طرف دیگر صفحه کلید هستند. در علم روانشناسی داشتن مهارتهای ایجاد همدلی بسیار مهم بوده و مزایای آن بینظیر است.
4- چرا همدلی مهم است؟
اولاً، همدلی به شما در درک اینکه چرا اشخاصی که در اطراف شما قرار دارند به شیوه خاصی رفتار میکنند، یا اینکه چرا آنها به چیزهایی اعتقاد دارند که به نظر عجیب و غریب می رسد، کمک میکند. مهم نیست اقدامات دیگران چقدر حیرت انگیز باشد، زمانی که با همدردی در نظر گرفته میشود، شما اعمال آنها را بیشتر درک میکنید. «خب، اگر این اتفاق برای من افتاده بود، احتمالا من نیز همین کار را میکردم». این فهمیدن و درک متقابل از نظر مشاوران و روانشناسان، شما را به سمت قضاوت و سرزنش کمتر هدایت میکند، و این به شما کمک میکند تا از استرسهای غیر ضروری اجتناب کنید.
دوم اینکه، همدلی به شما اجازه میدهد که دیگران را به آنچه که واقعا به آن میل دارند و برایشان با ارزش است هدایت کنید، که طبق تجربههای روانشناسی روشی سالمتر از تهدید یا کنترل کردن آنهاست. اما اساسا، همدلی اجازه میدهد ذهنها را بخوانید! منظورمان دقیقا تله پاتی روانشناسی نیست، بلکه بهتر از آن است. بر اساس یافتههای تجربی مشاوران و روانشناسان شما میتوانید از طریق گوش دادن صمیمانه به کلمات و توجه کردن به حالت چهره افراد، لحن صدایشان، زبان بدن (حرکات بدن در هنگام حرف زدن) و مهمتر از همه، چشمان آنها متوجه احساسات و افکار طرف مقابلتان بشوید.
5- شناخت انواع همدلی
در علم روانشناسی دو نوع همدلی وجود دارد. نوع اول همدلی عاطفی است که احساسات فرد دیگری را درک میکنید. بسیاری از ما به خوبی متوجه گریه دیگران میشویم و یا زمانی که شخصی با ما صمیمی است و دچار استرس میشود، به راحتی متوجه این موضوع میشویم. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که بیماران و نزدیکترین عضو خانواده آنها معمولا به همراه هم در حال افزایش و کاهش در میزان احساساتشان هستند - زمانی که یکی از آنها احساس اضطراب یا نگرانی میکنند، در دیگر اعضای خانواده هم معمولا این احساس به وجود می آید.
دومین نوع همدلی، همدلی شناختی است که در علم روانشناسی «دیدگاه یا نظریه ذهن» نیز نامیده میشود. همدردی شناختی دانستن این موضوع است که شخص ممکن است چگونه فکر کند، چه قصد یا باوری دارد یا چه چیزی را میخواهد؛ و این یک مهارت مهم روانشناسی در تعامل با دیگران و در هنگام مذاکره و برنامهریزی یک گروه برای انگیزه دادن به کارکنان است. حتی اگر در کنار دیگرانی که احساس درد، ناتوانی یا ناامیدی دارند در وهله اول ناراحت شویم، اما مزایای آن نسبت به معایبش به مراتب بیشتر است. اساسا، در علم روانشناسی همدلی داشتن ارتباط با دیگران است، و این چیزی است که همه ما برای اینکه خوشحال و سالم باشیم به آن نیاز داریم. اما نکته اینجاست که چگونه میتوان توانایی همدلی خود با دیگران را بالا برد؟
6. خواندن داستانهای ادبی
در سال 2013 در یک مجله علمی معتبر روانشناسی، بیان شد که خواندن داستان، به ویژه ادبیات، همدلی شناختی را بهبود میبخشد؛ یعنی توانایی شناختن آنچه که دیگران به آن فکر میکنند، قصد آن را دارند، یا به آن باور دارند و یا آن را میخواهند.
در این مطالعه روانشناسی، سه گروه از شرکتکنندگان به خواندن سه نوع نوشته پرداختند:
داستانهای ادبی (شامل داستانهایی که برای جایزه کتاب ملی نامزد شده بودند یا یک داستان کوتاه از آنتوان چخوف)
داستانهای محبوب و پرطرفدار (شامل نویسندگان برتر در سایت آمازون مانند «دنیل استیل»)
ادبیات غیر داستانی. چهارمین گروه نیز کسانی بودند که هیچ داستانی را نخواندند. پس از خواندن (یا نخواندن)، شرکتکنندگان پرسشنامه هایی که همدلی را اندازهگیری می کردند، پر کردند.محمد کفاش روانشناس بالینی
نتایج این تست روانشناسی نشان داد، کسانی که داستان ادبی خوانده بودند، از لحاظ همدلی بهتر از کسانی بودند که داستانهای تخیلی و ادبیات غیر داستانی خوانده بودند و یا هیچ چیز نخوانده بودند. محققان علم روانشناسی تصور میکنند که داستانهای ادبی ممکن است نسبت به سایر داستانها برتر باشند، زیرا داستانهای ادبی دارای خطوط و شخصیتهای بیشتری هستند: سایر انواع داستانها بیشتر قابل پیشبینی هستند و نیازی نیست که مانند داستانهای ادبی آنها را به صورت عمیقی درک یا تفسیر کنیم؛ بنابراین، به همدلی کمتری نیاز دارند. از سوی دیگر، شخصیتهای پیچیده داستانهای ادبی ممکن است ما را بر آن دارند که توانایی همدلی خود را بیشتر کنیم.
7- مانند آینه آنچه را که میشنوید انعکاس دهید.
از نظر مشاوران و روانشناسان همه ما میتوانیم مهارتهای شنیداری خود را بهبود بخشیم. تمام مواردی که از مکالمه خود با طرف مقابلتان خسته شده بودید در حالی که در یک لیست غذا، افکار خود و یا البته گوشیهای هوشمند خود غرق شده بودید، را به یاد آورید. یکی از روشهای ارتباطی در علم روانشناسی، ترجمه و تفسیر کردن آن چیزی است که شما فکر میکنید گوینده گفته است. این گوش دادن فعال است، که متضاد شنوایی نصف و نیمه و غیر فعال است. هیچ قضاوت یا تصدیقی وجود ندارد، فقط یک خلاصه برای نشان دادن درک خود است.
به عنوان مثال، شریک زندگیتان ممکن است به شما بگوید: «دوست دارم جنسی را که در مغازه دیدهام بخرم اما میدانم که هزینه آن زیاد است»، کافی است برای تمرین گوش دادن، به سادگی این جمله را بیان کنید: «انگار در مورد هزینههای زندگیمان نگرانی؟» این ممکن است به نظر برای شما خوشایند باشد، اما شریک زندگیتان قطعا شگفت زده خواهد شد. و این نشان دادن نه تنها منجر به کاهش سوءتفاهم و حالت دفاعی در افراد میشود، بلکه اجازه میدهد که شخص دیگر بداند شما واقعا و صادقانه مایل به صحبت کردن با او هستید.
8- قانون طلایی را به یاد آورید.
والدین شما احتمالا این را در مغز شما نهادینه کردهاند، «با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود»، اما با اجازه والدین، بگذارید کمی این قانون طلایی را تغییر دهیم و به جای آن این جمله را امتحان کنیم: «با دیگران طوری برخورد کنید که آنها دوست دارند با آنها برخورد شود». یا برای مثال در مورد انتخاب هدیه روز تولد فکر کنید: هنگام انتخاب یک هدیه برای دوستتان، به جای اینکه چیزی را که او دوست دارد انتخاب کنید، شما در مورد چیزی فکر میکنید که ممکن است خودتان بیشتر آن را دوست داشته باشید. البته این بیشتر برای استفاده در مورد افرادی است که با شما آشنا هستند. بنابر گفته روانشناسان با غریبهها یا افرادی که به خوبی نمی شناسیدشان، این درست است که به نسخه قانون طلایی مادرتان بازگردید، اما وقتی که افراد مهمی وارد زندگی شما میشوند، با آنها به گونهای برخورد کنید که دوست دارند با آنها برخورد شود.سلامت و مهر
9- یک کیلومتر در کفشهای دیگران راه بروید
ما به بچههای کوچک این موضوع را به این صورت آموزش میدهیم: «چه احساسی دارید اگر دوستت قبل از این که شما به او اجازه دهید اسباب بازی شما را بردارد؟» بسیار کلیشهای است، اما در علم روانشناسی در نظر گرفتن تمام شواهد و قرار دادن خود در جای دیگران یک پنجره ساده و البته قدرتمند است برای فهمیدن کارهای داخلی ذهن آنها.
به عنوان مثالی از تجربه روانشناسان و مشاوران، اگر نمیتوانید دریابید که چرا خواهر شما عادتهای بدی مثل پرخاشگریاش را ترک نمیکند، چرا ماشین مسخرهای خریده و یا چرا از کارش بیرون آمده، کافی است از او بپرسید «چه اتفاقی برایش افتاده؟» بنابراین برای پاسخ به سوال «چرایتان؟» سعی کنید خود را در موقعیت او قرار دهید. شما ممکن است متوجه شوید که پرخاشگری نشان دهنده تسکینی است برای شغل بدی که داشته و حتی بحثی که با همکارش در سر کار داشته است؛ خرید یک خودرو جدید و بیرون بردن دوستانش باعث میشود او به این گونه تسکین پیدا کند؛ زیرا فکر میکند که هیچکس دیگر او را دوست نخواهد داشت.
10- استفاده از 3 عبارات جادویی روانشناسی (فقط دقت کنید که آنها درست باشند)
«من آن را متوجه شدم.» «این به نظر منطقی است.» «البته شما اینطور احساس میکنید.» در کل، این عبارات برابر 12 کلمه است، اما اگر صادقانه بیان شوند روابط شما را تغییر خواهند داد. آنچه در این جملهها مشترک است اعتباری است که نتیجه همدلی دقیق است. از نظر روانشناسان دیدن دیدگاه دیگران میتواند نتایج شگفتی به همراه داشته باشد. درک دیدگاه خواهرتان در مورد رفتارهایش به او احساس درک شدن و حمایت میدهد. حتی اگر او بداند که شما لزوما کارهای او را تایید نمیکنید، این کار راه را برای یک رابطه عمیقتر و با اعتماد بیشتر هموار میکند.
11- دل شکستگی و ناراحتی در بعضی موارد خوب است .
یک جمله مطرح در علم روانشناسی وجود دارد که میگوید: «در طول زندگی خود، بدون هیچ برنامهای از سوی شما، خواهید دید که رنجهایی هستند که قلب شما را به درد میآورند. وقتی این اتفاق میافتد، از آنها دور نشوید؛ به سمت آنها حرکت کنید و این لحظهای است که تغییر ایجاد شده است». بنابراین به جای اینکه فقط از خوش شانسی خود بخاطر اینکه شاهد درد و بیعدالتی در مورد دیگران هستید شکرگزار باشید. یک لحظه وقت بگذارید و به این موضوع فکر کنید که «این اتفاق ممکن بود برای من بیافتد». بنابر تجربه روانشناسان و مشاوران قبل از اینکه بخواهید دیگران را به خاطر رفتارشان سرزنش و در مورد آنها قضاوت کنید لحظهای را برای دیدن جهان از چشم آنها بگذارید. به هنگام همدلی، شما میتوانید نقطه نظر دیگران را واضحتر و عمیقتر ببینید.
12- همیشه کودکانتان را از لحاظ جسمی و عاطفی حمایت کنید.
تحقیقات نشان داده است که هرچه کودک روابط مستحکم تری داشته باشد، احتمال اینکه برای کودکانی دیگر در هنگام پریشانی همدردی کند، بیشتر است.
13- یاد دادن مهارتهای همدلی
تحقیقات نشان میدهند افرادی که تجربه در آغوش کشیده شدن، نوازش، و دیگر تماسهای فیزیکی را داشتهاند، سطح اکسی توسین آنها افزایش مییابد. محققان بر این باورند که این امر به درک و ارتباط با تجربیات دیگر افراد کمک میکند.
14- به خاطر داشته باشید که کودکتان شخصیت و ذهنی مستقل دارد.
این به شما اجازه میدهد که درباره دیدگاهها و احساسات منحصربهفرد کودکتان بدون هیچ پیشفرض یا پیشبینی صحبت کنید. این کار همچنین به القای این عقیده در کودک کمک میکند که قبول کردن اهداف، آرزوها، باورها، احساسات، و افکار منحصربهفرد دیگران اشکالی ندارد.
15- با کودکتان نقش بازی کنید.
در یک تحقیق، از کودکان خواسته شد که مشکلاتی که سالمندان با آنها روبه رو هستند را اجرا کنند ( مانند استفاده از عینک، دستکش، ...)، و در نهایت آنها احساس همدلی بیشتری به سالمندان پیدا کردند. بعضی اوقات اینکه از کودک بپرسید "اگر... شود چه احساسی خواهی داشت" به اندازه نقش بازی کردن و قرار گرفتن در موقعیت موثر نخواهد بود.
16- درباره دیدگاه دیگران با او صحبت کنید.
از کودکتان بپرسید که به نظر او، افراد و شخصیتها در موقعیتهای خاص چه احساسی دارند. از زندگی واقعی، مجلات و فیلمها برای این کار استفاده کنید. شخصیتها چه احساسی دارند و چرا؟ چه تجربیات ویژه و سازندهای داشتهاند که باعث شده است که آنها اینگونه احساسی داشته باشند؟ یک مطالعه نشان داد که کودکانی که درباره احساسات شخصیتهای کتابها صحبت میکنند، از کودکانی که فقط کتابها را میخوانند و نقاشی میکشند، میل بیشتری به همدردی دارند.
17- با کودکتان همدردی کنید و به او بیاموزید که احساسات منفی خود را برطرف کند.
مطالعات نشان میدهد که کودکانی که والدینشان همیشه، و نه فقط زمانی که ناراحت هستند، با آنها همدردی کرده و آنها را راهنمایی میکنند، احساس همدردی بیشتری با دیگران دارند.
18- عمداً به این حقیقت زیر اشارهکنید
هنگامی که شخصی با ناراحتی شخصی دیگر مواجه میشود، درحالیکه خودش آرام است، برای آن شخص آرام سخت است که شرایط شخص ناراحت را به درستی درک کند.
هنگامی که کودکتان واقعاً از چیزی ناراحت است، از این موقعیت استفاده کنید و شرایط را برایش توضیح دهید. به طور خلاصه، زمانی که احساسات در حال قلیان است، ضربه خود را بزنید.
19- همدردی خود با افراد دیگر را در مقابل کودکتان نشان دهید.
اشاره کردن به درک شما از دیدگاه دیگران و همدردی با آنها باعث میشود آنها نیز این رفتار را بیاموزند. کتاب، فیلم، و زندگی، همگی میتوانند موقعیتهایی را به وجود بیاورند که شما بتوانید همدردی خود را نشان دهید.
20- درباره تأثیر احساسات کودکتان بر رفتارش صحبت کنید.
ارتباط بین موقعیتهایی که کودکتان از نمرهی پایینی که گرفته بود احساس خوبی نداشت و دو ساعت بعد برادر کوچکش را احمق صدا زد، به او نشان دهید.
21- به اشتراکات کودکتان با دیگران اشارهکنید.
تحقیقات نشان میدهد که کودکان، با کودکان دیگری که بیشتر به آنها شبیه هستند، میل به همدردی بیشتری دارند. اگر کودکتان به خاطر سروصدای برادرش عصبانی است، به او بگویید وقتی او نیز سه ساله بود، دوست داشت صدای ماشینها را تقلید کند.
22- به کودکتان دلایل فرا اجتماعی قوانین را توضیح دهید، به جای اینکه فقط تهدید به تنبیه کنید.
به او یاد بدهید که زدنِ دیگران کار خوبی نیست، چون باعث میشود بقیه دردشان بیاید. به او درباره آثار دزدیدن چیزی بر دیگران توضیح دهید نه اینکه به او بگویید دزدها به زندان می روند.محمد کفاش روانشناس بالینی
23- به کودکتان ارزیابی موقعیت را یاد دهید.
به کودکتان بیاموزید که رفتارهای دیگران دلایلی دارد که بستگی به نیازهای عاطفی و جسمانی و موقعیتهای خاص آنها دارد. پیش از اینکه کودکتان به شکایتش از اینکه معلمش بدون هیچ دلیلی بر سرش فریاد زده ادامه دهد، برایش توضیح دهید که شاید رفتار معلمش متأثر از رفتار بچههای شیطانی بوده که با آنها در ارتباط بوده است.
yaresevom
rahyabmoshaver
wiki.5040
دیدگاه خود را بیان کنید