جاي بيماران رواني کجا است؟بيمارستان‌هاي اختصاصي روانپزشکي بهتر است يا تخت‌هاي روانپزشکي در بيمارستان‌هاي عمومي

 مدتي است که به او خيره شده‌ام. با وجود داشتن سني حدود 37 يا 38 سال، مانند پسربچه‌اي ده ساله با يک ماشين اسباب‌بازي کلنجار مي‌رود. با نگاهي سرد به اطرافيان مي‌نگرد و لبخند مي‌زند. نمي‌تواني درک کني که لبخند او حاکي از مهر است يا بازتابي غيرارادي از مشاهده صحنه‌اي خوشايند؟ گاهي با خود آواز مي‌خواند، گاهي با عصبانيت افرادي که او را اذيت مي‌کنند، فراري مي‌دهد. افراد محل وي را «اصغر ديوونه» خطاب مي‌کنند. او هميشه در اعتراض به لقبي که از اطرافيان گرفته است، معترض است.

 اعتقاد دارد که ديوانه نيست و آنهايي که به او ديوانه مي‌گويند، خود ديوانه هستند. انگ ديوانه به فردي که نمي‌تواند مانند بقيه اتفاقات دور و بر را تجزيه و تحليل کند، او را بيشتر آزار مي‌دهد. فردي که به اختلالات اعصاب و روان دچار است، عالمي مملو از آرامش براي خود ساخته است. اما فرياد او حاکي از برهم خوردن اين آرامش است. شايد ساخت بيمارستان‌هاي رواني و آسايشگاه‌هايي که از بيماران رواني نگه‌داري مي‌کنند، به همين دليل بوده، اما واقعابهترين‌ها براي چنين بيماراني کجا است.


سمانه جعفري

salamatomehr

به نظر مي‌رسد که ابتدا بايد واژه رواني را تغيير داد، يعني اينکه بيماري ذهني را يک بيماري ناشي از سيستم مغزي بدانيم. همان‌طور که بيماري ديابت ناشي از بالا رفتن قند خون است، بيماري رواني نيز ناشي از يک واسطه عصبي است. يک واسطه عصبي کم يا زياد شده و موجب تغييرات رفتاري مي شود. پس تغييرات رفتاري يک نفر ناشي از تغيير در وضعيت واسطه هاي عصبي او است، بنابراين اگر اين نگرش را در مردم ايجاد کنيم که مشاهده هر نوع تغيير رفتار متضاد با عرف جامعه در يک فرد ناشي از تغيير در واسطه هاي عصبي اوست، شايد نگاه اصلاح شود. در اين خصوص با محمدرضا خدايي، روانپزشک و عضو هيات علمي دانشکده علوم رفتاري و توانبخشي، گفتگويي داشته ايم. وي ضمن بيان تاريخچه‌اي از سير نگاه به بيماران رواني به بررسي ساير ابعاد دراين مورد پرداخت و گفت: «درسير تاريخ و در دنيا نگاه به بيمار و بيمارستان رواني متفاوت بوده است. اين نگاه همواره روبه پيشرفت بوده، در ايران نيز همين جريان بوده و کشور ما از اين قاعده مستثني نبوده است. درست است که از لحاظ زماني از اين پيشرفت عقب باشيم، اما با فاصله به نگاهي که آنان داشته‌اند، رسيده‌ايم. البته اوايل کار با بيماران رواني تصوري که در خصوص آنها وجود داشت، يک نوع ديوانگي يا جنون بود که نياز به تيمار کردن در محلي به نام تيمارستان داشتند. يعني جايي که به نيازهاي اوليه مازلوي آنها که شامل غذا و خواب و درمجموع نيازهاي حيواني است، رسيدگي شود. تيمار بيماران رواني به گونه‌اي بود که آنها را از جامعه دور و در حصر نگه مي‌داشت که منجر به قطع حلقه ارتباطي آنها با جامعه مي‌شد. به تدريج اين نگاه اصلاح شد و به صورتي درآمده که به بيمار رواني به صورت يک بيمار جسمي که نياز به درمان دارد، نگريسته مي‌شود.»

خدايي ادامه داد:« از زماني که نگاه به بيمار رواني اصلاح شد، سعي براين بود تا خدماتي مشابه بيماران جسمي ديگر به آنها ارائه شود. اما اين هم کافي نبود، زيرا بيمار رواني گاهي به توانمند‌سازي و توانبخشي‌هاي روانشناختي هم نياز دارد تا نقيصه‌اي که از لحاظ رواني وجود دارد را به نوعي جبران کند.» 

وي با بيان اينکه بايد درپي کشف الگوها و روش‌هايي براي بازگشت بيمار رواني به زندگي نسبتا عادي باشيم، خاطرنشان کرد:« ما در مورد بيماران رواني از چند تحول در بيمارستان‌هاي روانپزشکي گذر کرده‌ايم. از تيمارستان به بيمارستان، از بيمارستان به انستيتوزدايي زماني که به اين معني اطلاق مي‌شود که بيمار رواني بايد مجددا به جامعه برگردد و در نتيجه به تدريج با اين عنوان که بيمار مي‌تواند در جامعه بدون آسيب‌هاي بعدي زندگي کند. ورود بيمار از تيمارستان به بيمارستان رواني به بستري بيمار در مدت‌هاي طولاني منجرمي‌شد. بعداز آن تاحدود دو دهه پيش يعني از بيست سال گذشته انستيتوزدايي رواج پيدا کرد. هدف از رواج انستيتوزدايي نيز به اين خاطر بود که اعتقاد داشتند، بيمار هرچه کمتر در بيمارستان رواني بماند، امکان بازگشت وي به جامعه و زندگي عادي بيشتر خواهد بود. اين جريان همان زمان به انستيتوزدايي معروف شد و در دوره خود سروصداي مثبت و منفي زيادي را ايجاد کرد.» 

وي گفت:« اما با گذشت زمان و بعداز اين جريانات به نظر مي‌رسد نياز است بعضي بيماران زمان بيشتري را در بيمارستان بوده و تحت درمان قرار بگيرند، لذا ورود سريع آنها به جامعه مي‌تواند خطراتي را درپي داشته باشد و زندگي در بين مردم شايد همان اندازه ضرر داشته باشد که عدم بستري يا نگاه منفي به آنها وجود داشته باشد. بعداز آن انقلاب ديگري صورت گرفت با نام روانپزشکي مبتني بر جامعه که روانپزشکي جامعه نگر هم به‌آن اطلاق مي‌شود. بر اين مبنا که بيماران رواني که بستري هستند، بستري شوند. اما درحين بستري و بعداز ترخيص خدمات پس‌از ترخيص براي آنها درنظر گرفته ‌شود. البته اين موضوع بستگي به فرهنگ هر جامعه و هر بخشي از کشور يا جهان دارد که بيمار رواني در آن زندگي مي‌کند. اين فرهنگ مي‌تواند ناشي از خرده فرهنگ‌هاي داخل يک کشور باشد يا فرهنگ‌هايي که داخل کشورها و جوامع مختلف وجود دارد، باشد که براي برخي خدمات سرپايي، برخي خدمات بستري و برخي ديگر پس از بستري و ترخيص و برخي ديگر خدمات توانبخشي رواني و توانمندسازي رواني است. توانبخشي رواني به اين معني است که بخشي از توانايي‌هاي بيمار را که تخريب شده و آنچه منجر به ايجاد ضايعه رواني در او شده به او برگردانده شود. توانمندسازي نيز به معناي آن است که توانايي‌هاي ديگري علاوه بر از قبل دارا بودند به وي آموزش يا انتقال دهيم. مثلا چنانچه بيماري نابينا است، اين نقص قابل بازگشت نيست و بايد روي حواس ديگر وي از جمله لامسه و بويايي کار شود. بيمار رواني نيز چنين وضعيتي را دارد.»

وي در خصوص اينکه بهتر است بيمارستان‌هاي رواني ساخته و گسترش پيدا کنند يا بخش روانپزشکي در داخل بيمارستان‌هاي عمومي، گفت: «چنانچه با رويکرد روانپزشکي جامعه‌نگر به بيمار رواني نگاه شود، و به نوعي به بيمار رواني نگاهي مانند ساير بيماران داشته باشيم، قضيه روشن مي‌شود. همانطور که هر انساني مي‌تواند به يک بيماري جسمي دچار شود، بيماري رواني نيز از قاعده مستثني نخواهد بود. چراکه ممکن است، ويژگي‌هاي ژنتيکي، محيطي، زيست شناختي و شخصيتي هر فرد را در معرض ابتلا به بيماري‌هاي روانشناختي قرار بدهد. حال بعضي ازآنها شديد است و بعضي ديگر نيازي به بستري ندارد. برخي دارو نياز دارد و برخي ديگر نيز با اصلاح محيط و خرده فرهنگ‌ها قابل اصلاح است.»

عضو هيات علمي دانشکده علوم رفتاري و توانبخشي تصريح کرد:« جداسازي بيمار رواني از ساير بيماران مي‌تواند اين مورد را دچار خدشه کند، چراکه مي‌تواند به انگ‌زني و ايجاد تصور نامطلوب در بيمار منجر شود. بنابراين بيمار رواني خود را از بقيه جدا دانسته و ممکن است، صدماتي که به خود وارد مي‌کند، اين تصور را در اطرافيان و افراد جامعه ايجاد کند که بيمار رواني خطرناک است، اما بايد طوري رفتار شود که تساوي برقرار شود و از دو سر بام نيفتيم. يعني نه احساسي رفتار کنيم و نه تفريط داشته باشيم. اين توقع هم وجود ندارد که انتظار داشته باشيم بخش‌هاي رواني در داخل بيمارستان‌هاي رواني مانند ساير بخش‌ها ساخته شده و همان سازوکار وجود داشته باشد، زيرا برخي از انواع اختلالات رواني شديد بوده و ممکن است بيمار به خود يا ساير بيماران صدمه بزند. بهترين راه حل اين است که خدمات روانپزشکي که به بيمار، ارائه مي‌شود، خدمات روانپزشکي جامعه‌نگر باشد. اما بيماراني که نياز به بستري دارند، بهتر است که داخل بيمارستان عمومي بخشي را به اين بيماران اختصاص دهند، اما بايد دقت شود که اين بخش ايزوله نباشد. بلکه بايد با اصول علمي و اخلاق پزشکي هماهنگ باشد. بالاخره اين بيماران نيز انسان هستند. اما از نظر معماري بخش روانپزشکي مي‌تواند به گونه‌اي ديگر باشد. بنابراين با اينکه بخشي را در بيمارستان‌هاي عمومي تحت عنوان بخش روانپزشکي به‌وجود آورند، موافق هستم.»salamatomehr

وي در خصوص اينکه اگر در بيمارستان‌هاي رواني بخشي را به اختلالات و بيماري‌هاي روانپزشکي اختصاص دهند، تعيين تکليف درمورد بيمارستان‌هاي روانپزشکي فعلي چه مي‌شود؟، گفت:« با ايجاد بخش روانپزشکي در بيمارستان‌هاي عمومي، بيمارستان‌هاي روانپزشکي منحل نمي‌شود، زيرا درحال حاضر تخت روانپزشکي دچار کمبود است. با توجه به بودجه‌هاي فعلي وزارت بهداشت اين امکان وجود ندارد. بنابراين در ابتدا نياز است تا به مرور زمان ديد مسئولان اصلاح شده و به اين نتيجه برسند که مي‌توان بيماران رواني داخل بيمارستان‌هاي عمومي جاي داد. اين اقدام لازم مي‌تواند فوايد زيادي را براي جامعه و نظام سلامت داشته باشد، زيرا گاهي اوقات بعضي مسائل و سياست‌ها مقطعي بوده و بعضي کوتاه‌مدت و برخي ديگر در درازمدت به نتيجه مي‌رسد. ممکن است در ابتدا اين تصور ايجاد شود که اين اقدام لام نيست يا هزينه زيادي را مي‌طلبد، اما بايد ببينيم که در درازمدت چه نتيجه‌اي به جا خواهد گذاشت. کشورهاي توسعه يافته‌اي مانند اتريش، آلمان، سوئيس و.. خدمات بسيار مناسبي را به بيمار رواني ارائه مي‌دهند. مسلما در ايران هم به صورت پلکاني و به تدريج مي‌توان شرايط را اصلاح کرد. ازاين‌رو بيمارستان‌هاي بزرگ روانپزشکي فعلي نيز مي‌توانند به سمت مراکز جامع سلامت روان و مراکز روانپزشکي جامعه‌نگر بروند. به اين ترتيب به منظور اضافه کردن تخت‌هاي روانپزشکي مي‌توان به‌جاي تاسيس بيمارستان‌هاي روانپزشکي، تخت‌ها و امکانات را در بيمارستان‌هاي عمومي افزايش داد.» 

 

بيمارستان روانپزشکي

در دل بيمارستان عمومي باشد

حسين فوده، رئيس بيمارسان روانپزشکي آزادي نيز در گفتگو با سپيد بر ضرورت وجود بخش‌هاي روانپزشکي در بيمارستان‌هاي عمومي تاکيد کرد و گفت:« اينکه يک بيمارستان يا ساختمان بزرگ در دل يک بيمارستان عمومي براي بيماران رواني تدارک ديده شود، خوب است، اما اگر بخواهند در هر بيمارستان عمومي 10 يا 15 عدد تخت را به منظور بستري و نگه‌داري از بيمار رواني درنظر بگيرند، کافي نيست.»

وي افزود:« بيماران روانپزشکي محجور هستند، اما نبايد محبوس هم شوند. بيمارستان‌هاي تک تخصصي روانپزشکي را نبايد به بهانه‌هاي ديگر مورد بي‌مهري قرار داد. ما نيز ترجيح مي‌دهيم تا بيمارستان رواني را در دل يک بيمارستان عمومي داشته باشيم تا چنانچه بيمار دچار عارضه قلبي شد، خدمات درماني مناسب براي وي در کم‌ترين زمان سپري شده، مهيا شود. زيرا در اين‌گونه مواقع بايد يک آمبولانس هميشه حاضر باشد تا بيمار را به آي‌سي‌يو يا سي‌سي‌يو برساند. پس امکانات زيادي را مي‌طلبد.»

جا دارد تا از وزير محترم بهداشت تشکر داشته باشم که پيرامون کمبود تخت‌هاي روانپزشکي اظهار نگراني کرده و گفتند، 40 هزار تخت روانپزشکي در ايران کم است

رئيس دانشکده علوم رفتاري و سلامت روان عنوان کرد

بيش‌از 50 درصد بيماران بستري نيازمند خدمات روانپزشکي هستند 

جعفر بوالهري، رئيس دانشکده علوم رفتاري و سلامت روان، در مورد روند تحول بيمارستان‌هاي روانپزشکي و برنامه‌هايي که قرار بوده اجرايي شود و نشده، با سپيد گفتگو داشته که در ذيل مي‌خوانيد.

 

به نظر شما با اجرايي کردن آيين‌نامه اختصاص 10 درصدي تخت‌هاي بيمارستاني به بيماران رواني، مي‌توانستيم شاهد چه تغييراتي در روند درمان اين بيماران باشيم؟

اينکه بيماران روانپزشکي به‌جاي بستري در بيمارستان روانپزشکي در بخش روانپزشکي در دل يک بيمارستان عمومي بستري شوند، تحول بزرگي است. اين تحول از قبل از انقلاب در دو مرکز راه‌اندازي شده بود. آن دو مرکز بيمارستان شهيد رهنمون و بيمارستان طالقاني بود، اما متاسفانه بعداز انقلاب از سوي برخي متخصصان‌و مسئولان بهداشت و درمان کشور در خصوص گسترش بخش‌هاي رواني در بيمارستان‌هاي عمومي مقاومت شد. اين در حالي است که هر بيمارستاني که اين مصوبه را اجرا کرده از سود آن نيز بهره‌مند شده است. اما در حدود 20 سال پيش انستيتو روانپزشکي تهران که مرکزي بود که با سازمان جهاني بهداشت همکاري‌هايي داشت، اين موضوع را پيگيري کرده و تبليغات وسيعي کرده و پيشگام آن شد و در نهايت توسط معاون وزير بهداشت وقت که فکر مي کنم در زمان وزارت دکتر مرندي بود، آيين‌نامه‌اي تصويب شده و در سراسر کشور ابلاغ شد. اما 
سهل انگاري هايي منجر شد که اين اقدامات کمرنگ شده و اجرايي نشود. طي اين آيين‌نامه تصويب شد که اولا ديگر بيمارستان روانپزشکي ساخته نشود و دوم اينکه بيمارستان‌هاي عمومي موظف هستند، 10 درصد تخت‌هاي خود را به بيماران با اختلالات روانپزشکي اختصاص دهند. دليل ديگري که مي‌توانست بر بهتر بودن بستري کردن بيمار در بخش روانپزشکي صحه بگذارد، رفع انگ رواني بودن بر پيشاني وي است. اينکه فردي با عنوان رواني يا ديوانه در جامعه به زندگي بپردازد، هيچ‌گاه وي را به سمت بهبودي سوق نمي‌دهد. بيماران روانپزشکي نيز بايد در بطن جامعه و در کنار ديگر بيماران درمان شوند. 

بنابراين شما نيز اعتقاد داريد بيمار رواني نبايد از ساير بيماران جسمي جدا کرد؟

به نظر من نبايد در بيمارستان‌ها، بيماران روانپزشکي را از ساير بيماران جدا کرد، اين افراد نيز بايد در بطن جامعه درمان شوند. به اين معني که قرار نيست آنها را از جامعه جدا کنيم. چرا که حدود 95 درصد از بيماران روانپزشکي اصلا در هيچ مرحله‌اي نياز نيست، يک روز يا يک ساعت از بقيه جامعه جدا شوند. انگ‌زدايي در مواردي که بيمار مي‌تواند به درمان کامل رسيده و بهبودي رواني خود را باز يابد، تاثير بسزايي دارد. مخصوصا در مورد دختران و پسراني که مجرد هستند و مي‌توانند آينده‌اي خوب داشته باشند. بيش از 50 درصد بيماران بستري در 
بيمارستان هاي عمومي نياز به خدمات روانپزشکي دارند! بنابراين بيماري که از بيماري قلبي رنج مي‌برد، شايد بنابر علل روانشناختي بوده که اين عارضه برايش حاصل شده است. مشاوره‌ها و حضور روانشناس و روانپزشک در هر بيمارستاني الزامي است. بيماري که عارضه جسمي‌اش ناشي از علل نورولوژيک است، بهتر است که در همان بيمارستاني که بستري است، خدمات روانپزشکي دريافت کند. انتقال وي به مرکز تخصصي روانپزشکي تاثير خوبي بر وضعيت سلامتش نمي‌گذارد. گاهي اوقات همکاري و تعامل، نظرخواهي و وحدت راي متخصصان طبي و روانپزشکان براي درمان بيمار ضرورت دارد. چنانچه يک بيمارستان عمومي روانپزشکان حاذقي را در کنار خود داشته باشد، بهتر مي‌تواند به نتيجه درمان برسد. 

فکر نمي‌کنيد که اگر آيين‌نامه احداث بخش روانپزشکي در بيمارستان‌هاي عمومي عملي شود، با وجود نبود زيرساخت‌ها به نتيجه نرسد؟

خير. به خاطر دارم که آن زمان يک ميليارد تومان بودجه درنظر گرفته شد تا به بيمارستان‌هاي عمومي داده شود و بخش روانپزشکي را راه‌اندازي کنند. کافي است که تغيير مختصري در سيستم پرستاري و مديريت، پذپرش و سيستم ايمني داده شود. بنابراين زيرساخت آن‌چناني نياز ندارد. ممکن است با عدد کوچکي هزينه‌کرد، به اضافه وقت گذاشتن براي اعمال يک‌سري تغييرات کلي، عملي شود.salamatomehr

به نظرشما بيماران رواني در شهرستان‌ها و روستاها چه وضعيتي دارند؟

آيين‌نامه‌اي که تصويب شد، رويکردي کاملا محروم‌گرايانه دارد. به اين‌خاطر که در تمام سطح کشور امکان احداث بيمارستان روانپزشکي وجود ندارد، بنابراين با راه‌اندازي بخش روانپزشکي در داخل بيمارستان‌هاي عمومي در هر شهرستاني، اين نياز به تدريج رفع خواهد شد. بايد به اين نکته نيز توجه کرد که چنانچه بيمار در بخش روانپزشکي بيمارستان‌هاي عمومي شهر محل سکونت خود بستري شود، از حالتي که به شهر ديگري اعزام شود تا در مرکز روانپزشکي بستري شود، بهتر است. چراکه خانواده اين بيمار بايد سختي زيادي را متحمل شده و وي را انتقال داده و بعد براي 
رفت و آمد برنامه‌ريزي خاصي را بينديشند. 

بايد چه تمهيداتي انديشيده شود تا زمان انتظار بيمار براي بستري در تخت روانپزشکي کاهش پيدا کند؟

بايد تمامي تدابيري که براي مراقبت از بيمار در منزل، درمانگاه و مراکز روزانه انديشيده نشده است، انديشيده شود و به تمام تدابيري که موجب استحکام بيمارستان‌هاي رواني و بيمارستان‌هاي عمومي مي‌شود، مانند طرح تحولي که در جريان است، بها داده شود تا جايي که امکان دارد بايد سرمايه را در خانواده‌ها و جامعه بريزيم تا پيگيري و درمان در منزل، درمان در درمانگاه‌ها و مراکز روزانه و پيشگيري از بيماري‌هاي رواني بيش‌از پيش جريان يابد. از صرف هزينه و سرمايه در بيمارستان‌ها بايد کاسته شود. 

يعني شما نظر براين داريد که بيمار رواني را در منزل و با استفاده از تمهيدات خاص مي‌توان نگه‌داري کرد؟

بله، درحال حاضر در کشور ايتاليا اين جريان در حال اجرا است. بيش‌از بيست‌سال است که مسئولان سلامت اين کشور بيمارستان‌هاي روانپزشکي را تعطيل کرده‌اند. دراين کشور اصلا بيمارستان رواني مشاهده نمي‌شود. بيمار رواني در منزل و با کمک پرستار، مددکار و روانشناس و روانپزشک که دائما در محله‌ها و مراکز درماني سرپايي و مطب‌ها حضور دارند و بيماران را چکاپ مي‌کنند، درمان مي‌شود هم‌زمان با انقلاب کشورما در کشور ايتاليا هم انقلابي شد که نظر براين داشتند که بيمار رواني نبايد درحصار باشد و مانند يک موجودي حقير با وي رفتار شود. با اين عقيده موفق شده و حالا ايتاليا آبرومندترين کشور در زمينه برخورد با بيمار رواني است. در کنفرانسي اتحاديه اروپا را دعوت کرده بود و آنها را سرزنش مي‌کرد که چرا بيماران رواني را محبوس کرده‌ايد. متاسفانه اين‌گونه مسائل در رسانه‌ها مسکوت مي‌ماند. در برخورد با بيمار رواني فقط به دنبال آن هستند که بيماران را شوک داده و بستري کنند و حق ملاقات را از خانواده‌هاي آنها بگيرند. 

چنانچه بيمار در منزل نگه‌د‌اري شود، با تاخير در مصرف دارو، اوضاع خطرناک نمي‌شود؟

آموزش‌هايي که به خانواده‌ها داده مي‌شود، اين امکان را کم مي‌کند. درغيراين صورت پرستار اجتماعي مسئول مصرف داروي بيمار رواني در منزل مي‌شود. اين کار در کشور خودمان و در روستاها توسط بهورزها انجام شد و در دنيا شهره شديم. چطور در مورد بيماران رواني در شهرهاي بزرگ اين‌کارامکان پذير نيست؟ اين جريان عملي است اما کوتاهي مي‌شود. salamatomehr

ياد داشـت

بيماري رواني هم مديکال است!

 

سيد وحيد شريعت

رئيس بيمارستان روانپزشکي ايران

 

 

اينکه بخش‌هاي رواني در بيمارستان‌هاي عمومي افزايش پيدا کند، از تاسيس بيمارستان‌هاي روانپزشکي که صرفا بيماران رواني را بستري کرده و نگه‌داري مي‌کنند، بهتر است. درحال حاضر در شرايطي نيستيم که بتوانيم بيمارستان‌هاي تک تخصصي را گسترش بدهيم، چراکه بيمارستان‌هاي عمومي از هر لحاظي بهتر از بيمارستان‌هاي تک تخصصي است. بيماران روانپزشکي مانند ساير بيماران مديکال هستند و در نتيجه جداسازي آنها از بيماري‌هاي مديکال برداشته شده و آنها نيز نيازمند دريافت درمان‌هاي کلينيکي و حياتي هستند. ازاين‌رو بهتر است که در کنار ساير رشته‌ها و تخصص‌ها قرار بگيرند. 

از طرف ديگر آنچه بسيار مشکل‌ساز است، انگ بيماري روانپزشکي است که خيلي از بيماران و افراد نسبت به بيماران رواني اين تصور را دارند که آنها خطر داشته و با نگاهي منفي به آنها نگاه مي‌کنند. انگ بيماري رواني سابقه اي تاريخي دارد. در گذشته علت بيماري رواني، ‌مسائل متافيزيکي تصور مي‌شد و سرنوشت بيماران رواني در دست دعانويس‌ها و جادوگران بود، برخلاف بيماري‌هاي جسمي که از قرن‌ها قبل نگرش علمي و يافتن علل طبيعي براي آن آغاز شده بود‌، نگرش به بيماري رواني به عنوان يک بيماري و نه به عنوان انحراف شخصيت ،‌جن‌زدگي، ‌ارتباط با ارواح و بد ذاتي تا قرن 18 به تاخير افتاده بود. به نظر مي‌رسد علت اين امر در رفتارها و عقايد عجيب در بعضي از بيماران رواني باشد. اين رفتارها و عقايد با روال معمول جامعه در تضاد بوده، ‌چراکه در مواردي مي‌توانسته نظم عادي جامعه را مختل کند. چنين رفتارهايي نه به عنوان علائم يک بيماري قابل درمان ،‌بلکه به عنوان جن‌زدگي با وجود خصايص شخصيتي خبيثانه تعبير ‌شده است. عجيب بودن اين رفتارها باعث ايجاد حس اسرارآميز و ناشناخته بودن اين افراد و احساس فاصله از آنها بوده است. به همين دليل اين افراد از طرف جامعه طرد و براي تنبيه، ‌به مراکز خاصي که به دارالمجانين معروف بوده است، ‌سپرده مي‌شدند و در آنجا نيز آنها را در غل و زنجير مي‌کردند. علي‌رغم اينکه در قرن اخير پيشرفت زيادي در شناخت و درمان اين اختلالات به وجود آمده است، اما هنوز اين نگرش که بيماران رواني افرادي غيرعادي محسوب شده و بيماري‌شان لاعلاج است، وجود دارد و تنها راه برخورد با اين افراد طرد و منزوي کردن آنها از اجتماع بوده که هنوز ‌از بين نرفته است. و علت دوام آن تا کنون ،‌متاثر از عوامل تاريخي ،‌فرهنگي و سياسي است که در هر جامعه متفاوت است. 

با ورود بيمار به محيط بيمارستان عمومي اين انگ کاهش پيدا کرده و روند درمان با کيفيت و سرعت بيشتري صورت مي‌گيرد، چراکه انگ ناشي از بيماري موجب تاخير در درمان و کاهش اعتما به نفس بيمار، کناره‌گيري و محروميت از فرصت‌ها مي‌شود.

دريافت خدمات طبي نيز از جمله فوايد بستري بيمار رواني در بيمارستان عمومي است، چراکه بسياري از آنها علاوه بر اختلالات رواني، با مشکلات جسمي هم دست به گريبان هستند. بنابراين در بيمارستان تک تخصصي رواني چنانچه بيمار با اين نيازها روبرو شود و مثلا سکته قلبي يا مغزي براي او رخ دهد، به سختي مي‌‌توان به بيمار ياري رساند. در بعضي از بيماري‌ها بيمار چند اختلال را باهم دارد، بنابراين نياز است تا چند تخصص و رشته مختلف درکنار هم وجود داشته باشند. اين موضوع به نفع بيمار خواهد بود. 

درحال حاضر در بيمارستان‌هاي رواني براي ارائه اين‌گونه خدمات مشکلات زيادي وجود دارد. مثلا بيمارستان روانپزشکي ايران با بيمارستان رسول اکرم(ص) و بيمارستان معين در ارتباط است. لذا زماني‌که بيماري نياز به درمان‌هاي طبي و جراحي داشته باشد، با اين بيمارستان‌ها اعزام مي‌شود که اين پروسه زمان زيادي را مي‌گيرد.

گفت‌وگو

رئيس اداره سلامت روان وزارت بهداشت خبر داد 

افزايش تعداد تخت‌هاي روانپزشکي

در بيمارستان‌هاي جنرال

 

احمد حاجبي، رئيس اداره سلامت روان وزارت بهداشت، در گفتگو با سپيد در خصوص مشکلات بيماران رواني و اقداماتي که براي بهبود وضعيت اين بيماران در وزارت بهداشت انجام شده است توضيحاتي ارائه داد که در ادامه مي‌خوانيد. 

با توجه به اينکه وزارت بهداشت شيوع اختلالات رواني را مورد بررسي قرار مي‌دهد، در حال حاضر شيوع اين اختلالات در کشور چه ميزان است؟ 

طبق آخرين بررسي که در کشور انجام شده است شيوع اختلالات رواني
26 دهم درصد در جمعيت 15 تا 64 سال است که در بين اختلالات روانپزشکي شايع‌ترين اختلال، مربوط به افسردگي است. همچنين شيوع افسردگي نيز
12/7 درصد گزارش شده است.

بسياري از روانپزشکان و حتي مسئولان بر اين باورند که شيوع اين بيماري در کشور روز به روز در حال افزايش است. از نظر شما چه عواملي باعث شيوع اين بيماري در کشور شده است؟ 

دلايل مشکلات رواني بسته به مسائل جامعه و مشکلاتي که وجود دارد، متفاوت است. مشکلات اجتماعي، ژنتيکي شرايط چگونگي تربيت علت اصلي اختلالات متعدد رواني محسوب مي‌شود. ولي اين تکته را نبايد فراموش کرد که توانايي افراد براي مقابله با اين‌گونه اختلالات بسيار حائز اهميت است، چرا که افراد توانمند در شرايط مختلف دچار مشکلات روانشناختي نمي‌شوند و مي‌توانند خود را با شرايط مختلف انطباق دهند.

کمبود تعداد تخت‌هاي روانپزشکي در کشور به عنوان يکي از معضلات اين بيماران مطرح مي‌شود.در حال حاضر چه تعداد تخت کمبود داريم و برنامه وزارت بهداشت در اين زمينه چيست؟ 

در حال حاضر حدود 7 هزار تخت روانپزشکي در حوزه وزارت بهداشت وجود دارد و با تخت‌هاي روانپزشکي که در ساير سازمان‌ها وجود دارد، حدود
8 هزار مورد مي‌شود. طي بررسي‌ها و نيازسنجي‌هايي که انجام شده لازم است که حدود 11 هزار تخت روانپزشکي در کشور داشته باشيم . يعني با کمبود 3 هزار تخت روانپزشکي کمتر از آن چيزي که پيش‌بيني شده است، مواجه هستيم. يکي از برنامه‌هاي وزارت بهداشت در سال جاري در راستاي افزايش تعداد تخت‌هاي روانپزشکي است که به صورت جدي پيگيري خواهيم کرد تا مقدار قابل توجهي از تخت‌ها را پوشش دهيم.

تخت‌هايي روانپزشکي که در حال حاضر در بيمارستان‌ها وجود دارد تا چه اندازه مطابق با استاندارد است؟

براساس اعتباربخشي که وزارت بهداشت شاخص‌هاي آن را تعيين مي کند، تخت‌هايي که وجود دارد،اعتباربخشي شده و با مشکل جدي مواجه نيستند. وزارت بهداشت اين تخت‌ها را اعتباربخشي و براساس آن سطح بندي‌هاي لازم را انجام مي‌دهد. 

آيا از نظر شما بهتر نيست که تخت‌هاي روانپزشکي در بيمارستان‌هاي عمومي نيز راه‌اندازي شود يا اينکه تنها در بيمارستان‌هاي تخصصي روانپزشکي اين اقدام انجام خواهد شد؟ 

بله همين‌طور است. نظر ما نيز اين است که تخت روانپزشکي در بيمارستان‌هاي عمومي نيز راه‌اندازي شود. به دليل اينکه با اين اقدام ميزان انگ اين بيماري در جامعه کمتر مي‌شود. سياست وزارت بهداشت نيز در حال حاضر تحقق همين موضوع است. تعداد قابل توجهي از تخت‌هايي که امسال قرار است به سيستم درماني کشور اضافه شود در صورتي که تمام برنامه‌هاي در نظر گرفته شده به درستي اجرا شود در بيمارستان‌هاي عمومي خواهد بود. 

آيا رويکرد وزارت بهداشت در خصوص بيماران روانپزشکي تنها معطوف به افزايش تعداد تخت‌ها است يا برنامه‌هاي ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد؟ 

رويکرد وزارت بهداشت تنها افزايش تخت نيست. يکي از دلايلي که امسال افزايش تعداد تخت را يکي از برنامه هاي اصلي قرار داده‌ايم يعني اينکه اين نياز احساس مي‌شود که اين تعداد تخت در کشور وجود داشته باشد.علاوه بر افزايش تخت روانپزشکي که شرايط بستري را فراهم مي‌کند نياز داريم که در کشور برخي از خدمات مبتني بر جامعه را در برنامههاي خود قرار دهيم تا اساسا نياز به تخت روانپزشکي را تا جايي که مي‌شود کاهش دهيم که اين موضوع بسيار حائز اهميت است. 

در صورتي که صرفا تخت‌هاي روانپزشکي را افزايش دهيم هيچ وقت ورودي‌ها کاهش نخواهد يافت و از طرفي بيمارستا‌ن‌ها نيز از اين ظرفيت برخوردار نخواهند بود. در واقع ما بايد خدمات مبتني بر جامعه خوبي را فراهم کنيم که در صورت فراهم شدن آن ميزان ورودي به بيمارستان‌ها به ميزان قابل توجهي کاهش يابد و در نهايت تعداد افرادي که نياز به بستري دارند را کاهش دهيم. در واقع دو استراتژي و راهبرد يعني افزايش تعداد تخت‌هاي بيمارستاني و خدمات مبتني بر جامعه بايد با هم حرکت کنند تا به مرور بتوانيم به نتيجه مثبتي دست يابيم.

پوشش بيمه‌اي خدمات مشاوره و روانپزشکي همواره زير سوال بوده و سازمان‌هاي بيمه‌گر اين خدمات را تحت پوشش قرار نمي‌دهند. آيا از نظر شما بيمه‌ها تغيير رويکردي در اين زمينه داشته‌اند؟ 

بله، خوشبختانه خدمات مشاوره و روانپزشکي در مراکز دولتي و بستري تحت پوشش بيمه قرار گرفته است و علاوه بر اين سازمان‌هاي بيمه‌گر با روانپزشکان قرارداد دارند و خدمات را تحت پوشش قرار مي‌دهند، ولي قرارداد با روانشناسان هنوز براي سازمان‌هاي بيمه‌گر با وجود اهميتي که دارد، تعريف نشده است. 

به منظور جلوگيري از شيوع اختلالات رواني در کشور چه برنامه‌اي در وزارت بهداشت در نظر گرفته شده است؟ 

يکي از اقدامات مهم ما، شناسايي و درمان به موقع اختلال‌هاي روان‌پزشکي است، به همين منظور اين برنامه را تقويت کرديم و اعتقاد داريم تشخيص زودتر، مداخله درماني زودرس را در پي دارد و از عوارض بيماري جلوگيري مي‌کند. همچنين گسترش خدمات حوزه سلامت روان در نظام مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه به صورت کمي و کيفي از برنامه‌هاي اولويت‌دار و جدي خواهد بود .قصد داريم گسترش خدمات حوزه سلامت روان ، به صورت افزايش پوشش در سطح کشور باشد به خصوص در ناحيه حاشيه‎‌شهرها و شهرها و از طرفي عمق خدماتي که ارائه مي‌شود، نيز بيشتر شود تا بتوانيم خدمات را از نظر کيفيت ارتقاء داده و تنوع خدمات را بيشتر کنيم.

تدوين پيش نويس قانون بهداشت روان در چه مرحله‌اي است چرا که در طول سال‌هاي گذشته اين موضوع از سوي مسئولان مطرح شده است، ولي خبري از به نتيجه رسيدن آن نيست؟ 

بازبيني نهايي پيش‌نويس قانون بهداشت روان انجام شده و در مرحله نهايي است و پس از اينکه تاييد حقوقي وزارت بهداشت را دريافت کند مسير قانوني خود را تا مرحله تصويب نهايي طي خواهد کرد. 

بنده از ابتداي تدوين اين پيش‌نويس حضور داشتم و فکر مي‌کنم که خيلي زود بتوانيم از اين مرحله خارج شويم و به نتيجه مشخصي دست يابيم. تمام کساني که در اين کار فعاليت داشتند نسبت به اين اقدام تعصب دارند و تا دستيابي به نتيجه مشخص آن را پيگيري خواهند کرد.

گفـت‌وگـو

استاد گروه روانپزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران عنوان کرد

تعدا روانپزشکان بايد به پنج برابر برسد!

برخلاف تصور عام که مي‌گويند، بيمارستان‌هاي تک تخصصي بهتر مي‌توانند به بيمار رسيدگي کنند، در مورد بيماران رواني با نظر به راي تعدادي از اساتيد روانپزشکي، نتيجه ديگري گرفته شد. آنها معتقد هستند، بيمار رواني بايد مانند ساير بيماران در يک بيمارستان عمومي بستري و درمان شود. سيدعلي احمدي ابهري، روانپزشک و استاد گروه روانپزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران، دراين باره توضيح مي‌دهد.

 

با برخي از اساتيد در خصوص اينکه بهتر است بيمار با اختلالات روانپزشکي در بخش روانپزشکي بيمارستان‌هاي عمومي بستري شود يا بيمارستان‌هاي تک تخصصي روانپزشکي مصاحبه‌اي کرديم. آنها برسراين موضوع که بيماران در بخش روانپزشکي بيمارستان‌هاي عمومي بستري شود، توافق نظر داشتند. حال با توجه به اينکه هنوز راه‌اندازي بخش روانپزشکي در تمام بيمارستان‌ها امکان ندارد، فکر مي‌کنيد تا چه اندازه بايد در اين مورد تلاش شود و چقدر اين موضوع ضرورت دارد؟

بايد به تاريخچه شکل‌گيري بيمارستان‌هاي روانپزشکي در دنيا و درايران برگرديم، از ابتدا با توجه به موضوع انگ روانپزشکي و انگ بيمار رواني بيمارستان هاي رواني شکل گرفت. به تدريج اين موضوع مورد استقبال خانواده هاي بيماران قرار گرفت، اما با توجه به اينکه روانپزشکي تخصصي مربوطه به پزشکي است و در ابتدا پزشک بايد بيمار را مورد معاينه جسمي و بعد هم رواني قرار بدهد، به دليل اينکه بسياري از بيماري‌ها هستند که منشا روان‌تني داشته و کاملا جسماني بوده و غير از پزشک هيچ فرد ديگري قادر به تشخيص آن نيست. در نتيجه اين روند مورد سوال قرار گرفت و اقبال براين شد که در بيمارستان‌هاي عمومي هم بخش‌هاي روانپزشکي تدارک ديده شود. سپس کم‌و‌بيش اين مهم صورت گرفت و به تدريج مشخص شد که مشترکات بيماري‌هاي جسماني و بيماري‌هاي روانپزشکي بيشتر از آن است که در ابتدا تصور مي‌شد. با توجه به اينکه بيماري‌هاي روان‌تني مثلا بيماري‌هاي قلبي و دستگاه گوارشي تنفسي و ادراري و غدد درون‌ريز، پوستي و ... مشترکات بسيار زيادي با مسائل روانشناختي دارند، مسئولان در تمام دولت‌ها متوجه شدند که اين هزينه‌هاي بسيار زيادي درحال 
تلف شدن است که بعداز صرف آنها تشخيص بيماري روان‌تني داده مي‌شود. بنابراين زماني به اين نتايج مي‌رسند که هزينه‌ها از بين رفته است. از طرف ديگر بسياري از بيماري‌هاي روانپزشکي بعداز طي دوره‌اي تبديل به بيماري‌هاي جسماني مي‌شوند. مانند صدمات جسماني که بيمار به خود مي‌زند يا بي‌توجهي که نسبت به سلامتي و بهداشت فردي خود دارد.

با مشاهده تلفيق و هم‌پوشاني رشته روانپزشکي با ساير رشته‌هاي پزشکي و اينکه بيمار بستري ممکن است، هم‌زمان به دو تخصص نياز داشته باشد، ترجيح بر راه‌اندازي بخش‌هاي رواني در داخل بيمارستان‌هاي عمومي بود؟

وقتي مشخص شد مشترکات بين رشته روانپزشکي با هر رشته ديگر آنقدر زياد است و رشته روانپزشکي را به عنوان يک رشته پزشکي اصلي نمي‌توان از ساير تخصص‌ها تفکيک کرد، در اکثر نقاط دنيا عملا بيمارستان‌هاي روانپزشکي جمع شده يا به حداقل رسيدند و بخش‌هاي روانپزشکي در دل بيمارستان‌هاي عمومي تاسيس شده، رشد و رواج پيدا کردند. با ترويج اين جريان، اشتراک در ويزيت بيماران و تسهيل آن نيز مشاهده شد. چراکه منجر به کاهش هزينه‌ها شده است. 

کاهش هزينه‌ها در اين مورد چگونه اتفاق افتاد؟

هم پزشکان ساير تخصص‌ها و بيماري‌هاي جسمي و هم روانپزشکان با همراهي و درکنار هم بودن مي‌توانند با توافق نظري درخصوص اينکه واقعا مشکل بيمار چيست؟ به وحدت نظر رسيده و آن تخصصي که مي‌تواند بيشترين کمک را به بيمار کند، وارد عمل شود. بنابراين هزينه‌ها تقليل پيدا کرده و از ويزيت‌هاي اضافي و خدمات پاراکلينيکي مانند انواع گرافي‌ها و آزمايشات متعدد و نوارمغز‌ها و...جلوگيري شده و بيمار با صرف کمترين هزينه به بهترين درمان مي‌رسد. در ايران هم يک قانون و بخشي از مقررات مصوب دولت و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي قرار گرفت که حتما 10 درصد از تخت‌ها در بيمارستان‌هاي عمومي به بخش هاي روانپزشکي اختصاص داده شود تا هم انگ بيماري رواني ازبين برود و هم از اين مشترکات در يک مرکز يا مجتمع استفاده شود که رابطه مستقيمي هم در کاهش هزينه‌ها خواهد داشت. 

وضعيت کشور ما دراين زمينه چگونه است؟ چه ضعف‌هايي وجود دارد که نيازمند ترميم است؟

متاسفانه قانون اختصاص 10 درصدي تخت‌هاي بيمارستاني به بيماران رواني اجرا نشده است و اين موضوع نقطه ضعف بسيار بزرگي براي دانشگاه‌هاي علوم‌پزشکي و بخش‌هايي که مربوط به وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکي است مبني براينکه اين مصوبه را هنوز اجرايي نکرده‌اند. چراکه ضرورت قطعي وجود دارد تا حتما بيمارستان‌هاي عمومي به مهم پرداخته و در جهت بستري بيماران رواني در بخشي براي آنها تدارک ديده شده، اقدام کنند. منظور از بستري بيمار رواني در بيمارستان عمومي اين نيست که تنها 10 عدد تخت را به آنها اختصاص دهند! زيرا چند عدد تخت راه به جايي نمي‌برد. 

يعني بيمارستان‌هاي روانپزشکي تاسيس نشود؟

منظور ما اين نيست که بيمارستان‌هاي روانپزشکي تاسيس نشود يا ازبين برود! اما درقالب يک بخش يا مجموعه‌اي که بخش‌هاي جسماني هم داشته باشد تا رسيدگي به نيازهاي طبي و روان‌تني آنها نيز ميسر باشد. 

درحال حاضر تخت‌هاي بيمارستاني در بيمارستان‌هاي سراسر کشور دچار کمبود است، بنابراين اختصاص 10 درصد از آنها به بيماران رواني کاري دور از عمل است. نظر شما چيست؟

از صددرصد تخت‌هاي بيمارستاني که مي‌تواند براي بيماران رواني اختصاص داشته باشد، تنها 20 درصد مهيا است. يعني بايد به 80 درصد از تخت‌هاي روانپزشکي که دچار کمبود است، دست پيدا کنيم. 

از لحاظ تعداد روانپزشک در چه وضعيتي قرار داريم؟

تعداد روانپزشک نيز در سطح کشور مطلوب نيست، زيرا کمتر از دوهزار نفر و شايد 1850 نفر آمار رسمي آنها باشد. درحالي‌که حداقل پنج برابر اين تعداد به روانپزشک نياز داريم. 

http://www.salamatiran.com

دیدگاه ها

  • بلای کرونا هم از همین ظلم هاست هر بیمارستان بخش روانی، سی، وار

دیدگاه خود را بیان کنید



نظرسنجی