paradoxical intention techniqueآشنایی با تکنیک قصد متناقض ( متضاد)+ تکنیک بازتاب زدایی

paradoxical intention techniqueآشنایی با تکنیک قصد متناقض ( متضاد)+ تکنیک بازتاب زدایی

 قصد متضاد(Paradoxical intention) روشی است كه توسط «ویكتور فرانكل» در چهارچوب معنا‌درمانی(Logo therapy) گسترش یافته است. معنادرمانی یك درمان كاربردی است كه توسط «فرانكل» ارائه شده و در ردیف روان‌پزشكی وجودی یا روان‌شناسی انسانگرا قرار می‌گیرد و معنا‌ درمانگر به وسیله آن به مراجع كمك می‌كند كه «معنای منحصر به‌فرد و خاص» زندگی خود را بیابد و محدوده آزادی خود را كشف كند.فرانکل خود در مصاحبه‌ای که با دیوید کهن داشته می‌‌گوید: "من در کتاب انسان در جستجوی معنا دو تا پنج صفحه را به این تکنیک اختصاص داده‌ام و مردم این فن را روی خودشان اجرا می‌کنند. موفقیتی که آن‌ها بعضی وقت‌ها دارند، غیر قابل باور است. اگر من نامه‌های تشکر‌آمیزی از آن‌ها در این زمینه نداشتم آن را باور نمی‌کردم".‌ منظورم این است که شما با خواندن درباره این تکنیک خودتان می‌توانید از آن استفاده کنید و همین سادگی آن یکی از دلایل جذابیت آن است. این تکنیک قصد متضاد نام دارد. تحقیقات نشان داده اند که این تکنیک در مورد وسواس اجباری و ترس، یک درمان مؤثر است و البته در موقعیت‌های دیگر نیز از جمله حملات وحشتزدگی و لرزش، لکنت زبان، برخی موارد بیخوابی، سکسکه و حتی کابوس های مداوم استفاده شده است و کاربرد دارد و ثابت شده است که در این موارد زمان درمان کوتاه است. 

کوتاه بودن طول مدت درمان با این روش، دلیل کوتاه بودن مدت بهبودی نیست. البته این تکنیک با تعدادی از مبانی نظری معنادرمانی فرانکل هم پیوستگی دارد که در ادامه اشاره خواهد شد و نباید آن را با درمان غرقه سازی کاملا یکسان دانست؛ گرچه در برخی موارد نکات مشترک هم دارند. 

فرایندی که با آن ، بیمار (یا مراجع) تشویق می شود ، درست همان کارهایی را انجام دهد که از آنها می ترسد و یا آرزو کند که همان چیزی که از آن می ترسد اتفاق افتد. (فرانكل، 1383)

تکنیکی که نیازمند آنست مراجع به عملی بپردازد که از آن هراسان است. این درست مخالف برداشت مراجع از موقعیت است به خصوص وقتی که در محیطی هر چه طنز آلودتر انجام شود.
این تناقض ( عمل کردن به چیزی که از آن هراسان هستید) ، در برداشت مراجع از علائم ، تغییر به وجود می آورد و مراجع را قادر می سازد از نشانه بیماری فاصله بگیرد و از موقعیت مشکل‌زا دوری گزیند. از این رو هدف مشاوره وجودی رساندن مراجع به نقطه ای است که از گریز علائم یا ستیز با آنها دست بکشد و در عوض ، در آنها اغراق کند، در نتیجه نشانه ها از بین می روند و مراجع دیگر با آنها دست به گریبان نمی شود.(جورج و كريستاني، 1381)

گرم تر شد مرد ز آن منعش که کرد

***

گرم تر گردد همی از منع، مرد

***

3272:3

         

آدمی از هر چه منع شود بدان حریص تر می گردد.
اِنَّ ابنَ آدَمَ لَحَریصٌ عَلی ما مُنِعَ «همانا آدمی بر آنچه منع شود حرص می ورزد»(فروازانفر،1381)

نفی، ضدِّ هست باشد ، بی شکی

***

تا ز ضِد ، ضِد را بدانی اندکی

***

736:6

         

بی گمان «نفی» ضدِّ «اثبات» است.
می توان به وسیله ضدّ ، کمی از ماهیت ضدِّ آن را شناخت.
قاعده: تُعرَفُ الاَشیاءُ بِاَضدادِها : اشیاء با اضدادِ خود شناخته می شوند.(زمانی ، 1374)


به عنوان مثال به فرد مبتلا به ترس از فضای باز یا فردی كه می‌ترسد هنگام راه رفتن در خیابان غش كند، گفته می‌شود حداكثر تلاش خود را بكند كه غش كند و حتی در این كار مبالغه كند. وقتی او در می‌یابد كه قادر به انجام این كار نیست، به راحتی می‌تواند با موقعیت هراس‌آور روبرو شود.

بعنوان نقطه شروع برای اینکه بفهمیم کاربرد قصد متضاد چگونه است، مکانیسمی را که اضطراب انتظاری یا اضطراب پیشین نامیده می‌شود در نظر می‌گیریم. همانطور که می‌دانید یکی از ویژگی‌هایی که افراد روان‌رنجور دارند و هم‌چنین در افرادی که مشکلاتی دارند می‌توان مشاهده کرد ترسی است که این افراد از تجربه دوباره آن مشکلات دارند. بعنوان مثال فرد مبتلا به اختلال وحشتزدگی از تجربه دوباره و تکرار حمله وحشتزدگی، ترس و اضطراب شدیدی دارد و یا فردی از این می ترسد که هنگام صحبت با افراد، رنگش سرخ شود یا هنگام سخنرانی بلرزد و یا کسی که زیاد عرق می‌کند از این می‌ترسد که هنگام ملاقات با فردی زیاد عرق کند و یا فردی که لکنت زبان دارد یا بی‌خواب است درباره این مشکلات و وقوع آن‌ها نگرانی دارند و چون این حالت ترس یا اضطراب با حالت انتظار هم همراه است به آن "اضطراب انتظاری" گفته می‌شود. یکی از ویژگی‌های مشخص این حالت، یادآوری حادثه وحشتناکی است که بیمار انتظارش را دارد.

       فرانکل می‌نویسد یکی از خصوصیات این نوع هراس آن است که هر‌آنچه بیمار از آن وحشت دارد به سرش می‌آید. بعبارت دیگر ترس باعث رخ دادن چیزی می‌شود که بیمار به شدت از وقوع آن وحشت دارد. این حالت به صورتي اتفاق می‌افتد که بیمار وارد یک سیکل معیوب می‌شود. بدین صورت که خود اضطراب و ترس وضعیت را بدتر می‌کند و نشانه را تقویت می‌کند و رخ دادن چیزی که بیمار از آن وحشت دارد اضطرابش را بیشتر می‌کند و باز اضطراب بیشتر نشانه را افزایش می‌دهد و این چرخه بصورت معیوب ادامه می‌یابد. مثلا کسی که از لرزیدن در برابر جمع و یا سرخ شدن وحشت فراوان دارد، آن قدر در این مورد اضطراب دارد که خود این اضطراب باعث لرزش کمی در او می‌شود و این لرزش اضطراب او را بیشتر می‌کند و باعث لرزش بیشتر می‌شود و دوباره اضطراب بیشتر و... کاری که قصد متضاد انجام می‌دهد این است که این سیکل معیوب را قطع می‌کند.

        ویکتور فرانکل می‌گوید: "جوهره قصد متضاد این است که بیمار را وادار کنیم دقیقا کاری را انجام دهد و یا وقوع چیزی را آرزو کند که از آن می‌ترسد." اولی در مورد الگوی ترس و دومی در مورد الگوی وسواس اجباری صادق است. فرانکل اعتراف می‌کند که او بطور شهودی و نه از طریق پژوهش به این فن دست یافت. در ضمن آن واکنشی علیه روان‌تحلیل گری و چیزی که او، آن را توجه بیش از حد به زندگی درونی می‌نامید. و اما موارد و مثال‌هایی که برای روشن شدن موضوع بهترین وسیله هستند. برای این موضوع موارد زیادی وجود دارد که چند مورد از آن‌ها را ذکر می‌کنم ولی برای مطالعه موارد بیشتر می‌توانید به منابع ذکر شده، مخصوصا کتاب فریاد ناشنیده برای معنا مراجعه کنید.

          فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا موردی را اینطور نقل می‌کند که پزشک جوانی به من مراجعه کرد و اذعان داشت که از عرق کردن بشدت بدش می‌آید و هراس دارد. این ترس و دلهره باعث شده بود فوق‌العاده عرق کند(به شکل گیری چرخه معیوب، توجه کنید). برای شکستن دور تسلسل به او پیشنهاد کردم هر وقت دارد عرق می‌کند و هراسش ظاهر می‌شود بجای شرمندگی، از اطرافیان بخواهد که تماشا کنند او چقدر عرق می‌ریزد. هفته بعد مراجعه کرد و گفت در هفته‌ای که گذشت او هر‌بار که فردی را ملاقات می‌کرده و ترس و هراس عرق کردنش برانگیخته می‌شده با خود می‌گفته: اگر تاکنون فقط یک چهارم لیتر عرق می‌کردم این‌بار باید ده برابر آن عرق بریزم. این تصمیم و قصد متضاد موجب شده بود که پس از چهار سال رنج بردن با یک جلسه مشاوره، درمان شده و از رنج رهایی یابد.

                                                      
و اما در رابطه با وسواس، در حالیکه فرار از ترس، الگوی ترس است، بیمار مبتلا به وسواس اجباری با مبارزه علیه وسواس و اجبار مشخص می‌شود، ولی افسوس که هرچه بیشتر با آن‌ها می‌جنگد آن‌ها قوی‌تر می‌شوند. همین ستیز، قدرت آزار‌دهی فکر و میلی که او را فراگرفته بیشتر می‌کند. فشار، ضد فشار را برمی‌انگیزاند و ضد فشار به نوبه خود، موجب ازدیاد فشار می‌شود. در اینجا نیز با یک دور باطل روبرو هستیم.
برای وسواس مواردی نقل شده که بعضی را بعنوان نمونه می‌آورم. آقای ت. به مدت 12 سال، از یک وسواس اجباری رنج می‌برد. انواع مختلف درمان‌ها از جمله درمانهای مبتنی بر تحلیل روانی وE.T.C  نتوانست به او کمکی کند. در طی هفت سال گذشته، او به یک وسواس مبتلا بود و از خفگی می‌ترسید، زیرا وقتی مضطرب می‌شد خوردن و آشامیدن برایش مشکل می‌شد و لقمه هیستریک در او ایجاد شده بود. برایش عبور از عرض جاده دشوار بود، چرا که فکر می‌کرد ممکن است در بین راه حالت خفگی به او دست دهد. به او تعلیم داده شد که تعمداً همان کارهایی را که از آن می‌ترسد و کارهایی را که به معنای برطرف کردن وسواس‌های او بودند انجام دهد. با استفاده از تکنیک قصد متضاد، به او یک لیوان آب داده شد و گفته شد تا آنجا که می‌تواند سعی نماید خود را خفه کند. کاری که از عهده او ساخته نبود دستورالعملی که به او داده شد این بود که در روز حداقل سه بار سعی کند خود را خفه کند! چند جلسه بعد، تکنیک‌ها به کاهش اضطراب و استفاده از قصد متضاد اختصاص یافت. با 12 جلسه بیمار توانست گزارش دهد که وسواس‌های سابق او کاملا برطرف شده است.سلامت و مهر

      یک نکته مهم که نباید فراموش شود این است که در بکار بردن قصد متضاد باید از ظرفیت منحصر بفرد انسان برای طنز استفاده شود و کاربرد این تکنیک با طنز همراه باشد. لازاروس(1971) بیان می‌کند که" یک عنصر کامل در روند قصد متضاد فرانکل، القای عمدی شوخی است." حس شوخی کردن منحصراً انسانی است. به علاوه هیچ حیوانی قادر نیست که چون انسان به خود بخندد. لورنز گفته است " ما هنوز به اندازه‌ای که باید، شوخی را جدی نگرفته‌ایم" از دل تکنیک قصد متضاد این برمی‌آید که بیایید زندگی را چندان جدی نگیریم. بیایید از دل مشکلاتمان لذت ببریم. اگر ما بتوانیم کنار بایستیم و به آنها دزدانه نگاه کنیم و به آنها بخندیم، آنها نابود خواهند شد. مثلا به فردی که در حضور شخص دیگری دچار لرزش و رعشه می‌شود؛ مثلا جراح جوانی در برابر جراح ارشد یا شاگردی در برابر استادش، گفته می‌شود که از دفعات بعد وقتی این حالت به او دست داد سعی کند با تمام قدرت بلرزد، نشان دهد که چه رعشه‌گر خوبی است طوری بلرزد که بهترین رقاص‌ها هم جلویش کم بیاورند. یا به فردی که از سرخ شدن می‌ترسد گفته می‌شود که برایمان لبو بشو ویا مورد جالبی که خود فرانکل نقل می‌کند. در مورد فرد وسواسی اجباری بسیار شدید و با سابقه طولانی که فکر وسواسیش نگرانی برای آسیب رساندن به دیگران بود و فکر می‌کرد که می‌خواهد چشم دیگران را بیرون بیاورد. وی مرتب به دستهایش نگاه می‌کرد و از این می‌ترسید که چشم کسی را درآورده و در نتیجه دستهایش به مایع زجاجیه آغشته شود. بعد از آماده‌سازی در روز پانزدهم، پزشک با بیمار در بخش‌های بیمارستان راه می‌روند و به بیمار گفته می‌شود تا این عبارت را با صدای‌ بلند بگوید: بسیار خوب، بگذار چشم‌ها را از کاسه درآورم. اول چشمهای همه بیماران این اتاق را درمی‌آورم، سپس دکترها و در آخر به سراغ پرستارها می‌روم. فقط یک‌بار درآوردن چشم کافی نیست.این کار را پنج‌بار انجام می‌دهم.مایع زجاجیه همه‌جا پخش خواهد شد. خدمتکار‌های زن باید چیزی برای تمیز کردن داشته باشند.

       فرانکل توانایی به خود خندیدن را ناشی از توانایی انسان برای از خود فرا رفتن می‌داند که یکی از مفاهیم نظریه اوست. بیماران بسیاری با اعتقاد راسخ به غیر مفید بودن قصد متضاد به استفاده از آن مبادرت ورزیده‌اند، ولی آن‌ها نیز موفق شده‌اند. این مساله نشانگر این نکته است که اثر این روش بخاطر موضوع تلقین نیست. فرانکل در این باره مواردی را بیان می‌کتدکه جالب است. مدت‌های مدیدی است که مشاهده شده قصد متضاد در درمان بی‌خوابی نیز کاربرد دارد. خود من برای خواب رفتن چندین بار از آن استفاده کرده ام که موفق هم بوده است. وقتی به خواب نمی‌روید و احتمالا نگران هم هستید که به خواب نمی‌روید، سعی کنید تا به خواب نروید، چشمانتان را بسته و تلاش کنید تا به خواب نروید.

     نکته مهم دیگر که خود فرانکل هم بیان می‌کند این است که قصد متضاد، نوشدارو نیست و منظور از این موارد این نیست که بگوییم قصد متضاد همیشه موثر است و همیشه می‌توان براحتی به اثرات آن دست یافت. اصلا در زمینه روان‌درمانی نوشدارو وجود ندارد.


علاوه بر قصد متضاد تکنیک دیگری هم با نام بازتاب‌زدایی وجود دارد که بیشتر برای درمان مشکلات جنسی بکار می‌رود و می‌توانید در مقاله فرانکل آن را مطالعه کنید. در کل هدف این بود که با این مختصر، باب آشنایی را با فرانکل، این روانپزشک و فیلسوف توانا باز کرده باشم وگرنه زندگینامه فرانکل ونظریه او مفصل‌تر و بسیار جذاب‌تر بوده و خود نیاز به مقالاتی جدا دارد. نظریه‌ای زیبا و خوش‌بینانه نسبت به ماهیت انسان که از دل بدترین و وحشتناک‌ترین و غیرانسانی‌ترین مکان دنیا در جنگ جهانی دوم، یعنی اردوگاه مرگ و کار اجباری آشویتس بوجود آمد و بهتر بگوییم به محک تجربه گذاشته شد. لذت مطالعه و سود آموختن آن را از دست ندهید.

محمد کفاش  : روانشناس بالینی

 منابع:

- فرانكل، ويكتور اميل. ترجمه مصطفي تبريزي و علي علوي نيا( 1383). فرياد ناشنيده براي معنا:‌ روان درماني و انسان گرايي. تهران: انتشارات فراروان.

- جورج و کریستیانی.ترجمه رضا فلاحي و محسن حاجيلو( 1381). مشاوره نظریه های و کاربرد: اهداف، فرایندهای مشاوره و روان درمانگری.تهران: انتشارات رشد

 - فروزانفر، بديع الزمان. ترجمه حسين داوري(1381). احاديث و قصص مثنوي. تهران : موسسه انتشارات امير كبير

  - زماني، كريم(1374). شرح جامع مثنوي معنوي ( جلد اول تا ششم). تهران: انتشارات اطلاعات

- فرانکل، ویکتور.(1388). انسان در جستجوی معنا، ترجمه نهضت صالحیان، تهران، انتشارات درسا، چاپ بیست و دوم.
- فرانکل، ویکتور. (1388) . فریاد ناشنیده برای معنا، ترجمه مصطفی تبریزی و علی علوی نیا،تهران،انتشارات فراروان،چاپ سوم
- کهن، دیوید. (1386) . روانشناسی روان¬شناسان، ترجمه جعفر نجفی زند، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول
- فصلنامه نقد و نظر،سال یازدهم، شماره سوم و چهارم، پاییز و زمستان

 

دیدگاه خود را بیان کنید



نظرسنجی