با ازدواجِ درست، فوق‌العاده خوشبخت می‌شوید، فوق‌العاده خوشبخت!

 یکی از بزرگ‌ترين دغدغه‌های زندگی بشر، ازدواج است. حتی نقل می‌کنند که «سقراط» هم با آن‌همه استعداد و نبوغ، با همسرش اختلاف داشت و پیوسته از این‌که با همسرش تفاهم نداشتند می‌نالید! اما چرا ما به عنوان انسان ازدواج می‌کنیم؟ چه انگیزه‌ای پشت ازدواج وجود دارد؟

تا به حال از خودتان پرسیده‌اید که اصلا چرا ما باید ازدواج کنیم؟  

در پاسخ به این پرسش‌ها، موارد زیادی مطرح می‌شود؛ مثل:
- عشق،
- بیرون آمدن از خانه پدر و مادر،
- حس استقلال،
- آموختن چیزهای نو
- و...


همۀ اینها به جای خود درست، اما آن چیزی که در ابتدای کار انگیزه اصلی و واقعی ازدواج است، «تولید مثل» است. می‌خواهید باور کنید می‌خواهید نکنید! اصل ازدواج این است که یکی «نر» باشد و دیگری «ماده» تا تولید مثل کنند و نسلشان باقی بماند.

غرایز انسانی در زمان خود، کشش‌ها و جاذبه‌هایی را در مرد و زن ایجاد می‌کنند تا این دو نفر به هم متصل شوند و از وجودشان بچه‌ای به وجود بیاید و نسلشان بقا پیدا کند. اگر انسان‌هایی وجود داشته باشند که به هر دلیلی جفت‌گیری نکنند و بچه‌دار نشوند، نسلشان از بین می‌رود و ژن‌هایشان (که عامل انتقال ویژگی‌های جسمی و بعضا شخصیتی آنها است) باقی نمی‌ماند. ژن‌های موجود در درون سلول‌های ما، نیروی عظیمی برای تکثیر و بقا دارند. آنها به‌طور هوشمندانه طی میلیون‌ها سال آموزش دیده‌اند که چگونه به صورت‌های مختلف ما را تحریک کنند تا به هم بپیوندیم و تولید مثل کنیم تا آنها خود را از قفس فانی جسم ما به جسم جوان‌تر و پایدارتری منتقل کنند. پس اگر صادقانه بنگریم: اولین اصل و انگیزه در ازدواج،  «تولید مثل» است برای بقای ژن‌های ما.

اگر صادقانه بنگریم: اولین اصل و انگیزه در ازدواج،  «تولید مثل» است برای بقای ژن‌های ما.

اما برای بشرِ امروز، ازدواج تنها به انگیزه روابط جنسی و تولید مثل، به‌تنهایی کافی و قدرتمند نیست تا دو انسان را سال‌های سال در کنار هم نگه دارد. پس در هنگام ازدواج و برای انتخاب همسر آینده، باید دقت کنیم که فقط عاشق و شیفته چشم و ابرو و هیکل و شغل و مقام نشویم. انگیزه‌هایی که قوی‌تر و پایدارتری می بایست پا پیش بگذارند تا ما یک ازدواج موفق داشته باشیم. پس قبل از ازدواج دقیقا فکر کنید، تحقیق کنید، مطالعه کنید، و اول از خودتان شناخت پیدا کنید که چه می‌خواهید؟

از خودتان بپرسید:

- همسر ایده‌آل من چه شکلی است؟
- چه شغلی دارد؟
- چه وضعیتی دارد؟
- چرا من در پی چنین شرایطی هستم و این موارد و ویژگی‌ها را جست‌وجو می‌کنم؟

شاید این روش در بدو امر دشوار به نظر برسد، ولی اگر درباره آن فکر کنید، خواهید دید که چندان سخت هم نیست.سلامت و مهر 

پس مهم این است که انتخابمان «آگاهانه» باشد. این‌طور نباشد که با یک نگاه، یک دل نه صد دل عاشق شویم! به یاد داشته باشیم که عشق حقیقی، نتیجه شناخت است.

 

ترفندهای غریزه را بشناسیم

ترفندهای غریزه را بشناسیم و بدانیم که اینها ابزاری هستند برای بقای نسل، نه لزوما برای داشتن یک ازدواج مستحکم. به همین دلیل، قبل از ازدواج فکر کنید راننده ماشینی هستید که می‌خواهید یک نفر دیگر را هم سوار کنید؛ یا این‌که می‌خواهید سوار ماشین یک نفرِ دیگر شوید.

ابتدا ببینید مقصدتان یکی هست یا نه؟

و برای مقاصد کوتاه هم برنامه‌ریزی نکنید. ببینید آیا مسیرتان به یکدیگر می‌خورد؛ به‌خصوص مسیرها و اهداف درازمدتتان یکی یا نزدیک به یکدیگر هستند؟

آیا با هم هم‌موج و هماهنگ هستید؟

برخی اصول اساسی در زندگی وجود دارد که یا باید در مورد آنها هم‌نظر باشید و یا این‌که با هم به توافق رسیده باشید. مثلا زن و شوهری که یکی از آنها خیلی مذهبی است و دیگری چندان تقیدی به انجام اعمال مذهبی‌اش ندارد، در صورتی می‌توانند با هم زندگی شادمانه‌ای داشته باشند که با هم توافق کرده باشند در این زمینه کاری به هم نداشته باشند و یکدیگر را تحت فشار نگذارند که مثل هم شوند.سلامت و مهر 

اما در کل، اگر خانم و آقایی به عنوان مثال عشق به ورزش دارند، شانس‌شان برای این‌که با هم جفت بشوند، بیشتر است. چون برفرض اگر تصمیم بگیرند با هم به کوه بروند، هر دو علاقه‌مند به این کار خواهند بود. یا اگر خانم و آقایی اهل مطالعه هستند و مطالعه را دوست دارند، بیشتر احتمال دارد که بتوانند با هم جفت شوند. خانم و آقایی که برون‌گرا هستند، خونگرم‌اند، و دوست دارند با آدم‌های جدید بیامیزند، امکان تدوام زندگی‌شان بیشتر است تا دو نفری که یکی گوشه‌گیر و آرام است و دیگری اجتماعی و برون‌گرا.

در عین حال، مشاوره با متخصصان و صاحب‌نظران بسیار به شما کمک خواهد کرد. اما یادتان باشد پیش مشاور نروید که «تأیید بگیرید»؛ بلکه بروید تا «راهنمایی شوید و چیزهای جدید یاد بگیرید.» به خاطر داشته باشید که نزد مشاور می‌روید تا از نظر واقعی او مطلع شوید، که ممکن است به ذائقه‌تان هم خوش نیاید؛ ولی لازم است که درباره‌اش تعمق کنید.

 

قبل از ازدواج، بررسی کنید که حداقل در اصول با هم مشترک باشید،و به خاطر داشته باشید که در جزئیاتهیچ‌کس نمی‌تواند با هم جفت بشود.

چرا از هم فاصله می‌گیریم؟

یکی از من می‌پرسید: «زندگی ما در اوایل ازدواج خوب بود، اما چرا بعدا خراب شد؟» به ایشان گفتم: «هر فردی با فرد دیگر در بهترین شرایط هم، تفاوت کوچکی دارند (چون هیچ وقت دو فرد عینا مثل هم نیستند).

فکر کنید نقطه «الف» نقطه شروع است. یکی از خط‌ها را زن فرض کنید و دیگری را مرد که زاویه کوچکی با هم دارند (شکل پایین را ببینید). آنها با هم زندگی می‌کنند و فاصله‌شان هم در ابتدای کار خوب است. اما اگر در طول زمان این فاصله را دوباره به هم نزدیک نکنند چه خواهد شد؟

ده سال بعد آقا در نقطه «ب» است و خانم در نقطه «ج». اصلا همدیگر را نمی‌بینند، دیگر درکی از هم ندارند. پس لازم است که در طول زندگی مشترک، هر از گاهی دوباره نقطه شروع را با هم تعریف کنیم و دوباره به هم نزدیک شویم تا باز هم با همان اختلاف ناچیز اولیه حرکت کنیم.» به این شکل، در طول زمان اضلاع این زاویه ‌آن‌قدر از هم دور نخواهد شد که دیگر همدیگر را نبینیم. اصلِ «بازتعريف نقطه شروع» در تمام شراکت ها و روابط انسانی کاربرد دارد.

بسیار مهم است که از لحاظ جنبه‌های ظاهری و جسمی و فیزیکی از همدیگر خوشمان بیاید

همان‌طور که اشاره کردم، تنها انگیزه ازدواجمان نباید چشم و ابروی یار و تولید مثل باشد. با این حال، بسیار مهم است که از لحاظ جنبه‌های ظاهری و جسمی و فیزیکی از همدیگر خوشمان بیاید. به قول عوام، خیلی مهم است که «کیلویی» از هم خوشمان بیاید. سلامت و مهر 

این نکته را هم به یاد داشته باشیم که به احتمال بسیار زیاد (اما نه لزوما صد درصد) وقتی خانمی می‌خواهد همسر انتخاب کند، شبیه پدرش یا برادرش را انتخاب می‌کند و وقتی آقایی می‌خواهد همسر انتخاب کند، شبیه مادرش یا خواهرش را. این امر تاحدی طبیعی است. ولی اگر بتوانیم مستقل شویم و هنگام انتخاب همسر انتخاب های دیگر را هم در نظر بگیریم، از خود نشانه‌های پختگی و بلوغ بیشتری بروز داده‌ایم.

نکته دیگر این‌که بسیار مهم است که در دوران آشنایی پیش از ازدواج و در دوران نامزدی، حتما به صراحت و با رعایت ادب حرف‌ها و خواسته‌هایتان را مطرح کنید. نترسید، رودربایستی هم نکنید!

من خیلی از دخترخانم‌های جوان را دیده‌ام که وقتی با پسر یا مرد مورد علاقه شان آشنا می‌شوند، یکدفعه در طرف مقابل خود حل می‌شوند، خودشان را فراموش می‌کنند؛ هر چه او می‌گوید برایشان زیبا است و در پاسخ به هر حرف و خواسته او «چَشم» می‌گویند. تا مدتی این روشِ زندگی ادامه پیدا می‌کند، اما نمی‌تواند همیشگی باشد. بالاخره توقعات هم حدی دارد و چون خانم بلد نیست «نه» بگوید و یاد نگرفته خواسته‌های خودش را بیان کند، خسته و فرسوده می‌شود و در نهایت یک روز صدایش درمی‌آید. آقا هم از این تغییر رفتار تعجب می‌کند و می‌گوید: «زنم نافرمان شده!» زندگی به هم می‌ریزد در حالی‌که مسبب آن خود طرفین بوده‌اند. خانم یا آقا حرفی را که روز اول می‌توانسته بگوید، نگفته و حالا همه آن حرف‌ها و تمایلاتِ ابرازنشده، مثل یک کوه سخت و انکارنشدنی به نظر می رسد.

ازدواج یعنی «من» و «تو» بشویم «ما»

ازدواج، صمیمیت، دوستی و عشق، معنایش این نیست که یکی از طرفین وجود خودش را نادیده بگیرد و در دیگری «حل» شود. عاشقی به این معنا است که «من» باید باشم، «طرف مقابلم» هم باید خودش باشد. یعنی «من» و «تو» بشویم «ما».

«ما» یعنی «من» و «تو»؛ ما نه «من» است به تنهایی و نه «تو» به تنهایی، هر دو «با هم» می‌شویم «ما». عشقی که در آن برفرض خانم به شوهرش بگوید: «هر چه شما بگویی من هم می‌پذیرم»، اصلا «عشق» حاکم نیست! «حذف» است، «فراموشی خویشتن» است، «از خود بیگانگی» است. و این حذف خویشتن سبب خواهد شد که این زندگی دوام پیدا نکند و منجر به خوشبختی و شادکامی طرفین نشود.

 

«ما» محصول عشق است؛عشق یعنی «ما»، نه «من» به تنهایی و نه «تو» به تنهایی.

عشق را تمرین کنیم و وقتی می‌خواهیم ازدواج کنیم چند تا موضوع را به خاطر بسپاریم. به یاد داشته باشیم که خودمان را حذف نکنیم، طرف مقابل را هم نخواهیم که حذف بشود. لذت زندگی، و لذت عشق، به این است که دو نفر با دو تا فکر و با دو تا دیدگاهِ متفاوت، بر اساس عشق و احترام به یکدیگر نزدیک شوند و نقاط مشترک پایدار ایجاد کنند. سیستمی را درست کنند که این سیستم جدید ارزشش بالاتر از این فرد یا آن فرد باشد. در عشق، دو دو تا لزوما چهار نمی‌شود. بستگی دارد به این‌که چقدر این دو نفر با هم متحد و همدل هستند.salamatomehr 

با ازدواجِ درست، فوق‌العاده خوشبخت می‌شوید، فوق‌العاده خوشبخت!

به یاد داشته باشیم که ازدواجِ درست، اقدام بسیار زیبا و قشنگی است. فوق‌العاده خوشبخت می‌شوید، فوق‌العاده خوشبخت! به خاطر داشته باشیم ازدواج نهالی است که ما می‌کاریم. با ازدواج، تازه عشق آغاز می‌شود؛ تمام نمی‌شود! آن چیزی که تمام می‌شود، لذتِ فعالیت جنسی و جذابیت‌های آن است. چرا که کنجکاوی‌مان ارضا می‌شود. چلوکباب که هم زیاد بخوریم، بعد از مدتی دلمان را می‌زند، و ممکن است که دوست داشته باشیم نون و آب‌دوغ بخوریم! باید به یاد داشته باشیم وقتی نهال عشق را می‌کاریم، این نهال هم مثل هر نهال دیگری مراقبت‌های خاص خودش را نیاز دارد: آب می‌خواهد، هوا می‌خواهد، کود می‌خواهد، شته‌ها و آفت‌هایش را باید گرفت، هرس‌اش باید کرد. یادمان باشد که هر دو طرف (زن و مرد) باید از این نهال مواظبت و مراقبت کنند. همسران می‌باید مواظب و مراقبِ هم باشند، به یکدیگر خدمت کنند؛ تا نهال عشقشان بارورتر شود.

«هیچ رابطه، مصاحبت یا شراکتی عاشقانه‌تر، دوستانه‌ترو شیرین‌تر از یک ازدواجِ خوب نیست.» (مارتین لوتر)

»»»‌ اجازه بدهید یک نکته را هم داخل پرانتز عرض کنم. به نظر من بهتر است به جای واژه «اختلاف سلیقه» یا «اختلاف نظر»، از «تفاوت سلیقه» و «تفاوت نظر» استفاده کنیم. همین تغییر ساده واژگان خیلی می‌تواند به زندگی ما کمک کند و باعث شود که مسائلمان را از دیدگاه متفاوتی ببینیم. سلامت و مهر

اگر نظر همسرتان با شما در زمینه‌ای فرق دارد، به این معنا نیست که شما با هم «اختلاف» داریم، بلکه معنایش این است که در این مورد، شما از دو منظر متفاوت ولی واقعی به یک مسئله یا موضوع می‌نگرید. وقتی این را بفهمیم، خیلی راحت می‌توانیم در مورد تفاوت دیدگاه‌هایمان بحث کنیم و تازه خیلی چیزهای جدید از هم یاد بگیریم. و به یاد داشته باشیم که همین «تفاوت‌ها» است که زندگی را شیرین و متنوع می‌کند. وگرنه اگر همسران در مورد هر چیزی هم‌رأی و هم‌نظر باشند که زندگی خیلی کسالت‌بار خواهد شد!«««

پس هنگامی که ازدواج می‌کنیم، به یاد داشته باشیم که:

۱. عشق ما نهالی است که باید پرورش پیدا کند.
۲. به خاطر بسپاریم که انسان‌ها وقتی به هم نزدیک می‌شوند، از هم می‌رنجند. دو عاشق و معشوق بیشتر از هم می‌رنجند تا دو نفر که همدیگر را نمی‌شناسند. پس زباله زندگی را قبول کنید، اما آن را در خانه نگه ندارید!
۳. به یاد داشته باشیم که در روابط جنسی افراط نکنیم، چون زیاده‌روی در هر کاری به‌خصوص این موضوع، به‌سرعت موجب دلزدگی می‌شود. دلزدگی هم باعث جدایی فیزیکی می‌شود، یعنی من دیگر نمی‌خواهم تماس داشته باشم. این امر کاملا طبیعی است، ولی ناخودآگاه فکر می‌کنم که من همسرم را دوست ندارم و همسرم هم همین فکر را می‌کند. برای جبران این پدیده، دوباره با هم مقاربت می‌کنیم تا نشان بدهیم که همدیگر را دوست داریم. اما این کار به دلزدگیِ بیشتر می‌انجامد و وضع بدتر می‌شود. به همین جهت، یک جیره‌بندی باید در روابط زناشویی وجود داشته باشد تا زن و مرد همیشه برای هم جذاب و به‌عبارتی «تشنه» باشند.

اگر این سه نکته را رعایت کنیم، ما بیشتر برای هم جذاب خواهیم بود و همیشه می‌توانیم از وجود هم و زندگی در کنار هم لذت ببریم.

حتما به متخصصان و مشاوران امور خانواده و امور جنسی مراجعه کنید

باز هم توصیه می‌کنم حتما به متخصصان و مشاوران امور خانواده و امور جنسی مراجعه کنید. آنها کسانی هستند احتمالا می توانند بهترین شیوه‌های ارتباطی یافته‌شده را به شما آموزش دهند، چه ارتباطات کلامی و رفتاری و چه روابط جنسی. فکر نکنید اینها چیزهایی است که ما باید غریزی بدانیم؛ برعکس، خیلی چیزها است که ما باید یاد بگیریم.

افراد متخصص و صاحب‌نظر می‌توانند به شما کمک کنند تا زندگی‌تان گرم و دلچسب و صمیمی‌تر باشد. بچه‌هایی هم که در چنین خانواده‌ای رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند، از این صمیمیت و عشق بهره‌مند خواهند شد و لذت خواهند برد. آنها از شما یاد خواهند گرفت که چگونه ازدواج کنند، چطور همسر انتخاب کنند و چطور با همسرشان بهترین ارتباط را داشته باشند. لازم نیست در این موارد زیاد با آنها حرف بزنید؛ همین که «خوشبخت» باشید، آنها خودشان خوشبختی را یاد می‌گیرند و تمرین می‌کنند.

زناشویی و ازدواج، اقدامی است مثبت به شرطی که
با فکر درست و رفتار درست انجام شود، به این شرط که
قوانین آن را دریابیم و فکر نکنیم هر چیزی را باید غریزی بدانیم.

 به یاد داشته باشیم که پدر و مادرهایی که ناخوشبختند، بچه‌های ناخوشبخت بار می آورند؛ پدر و مادرهایی که با هم زیاد اختلاف و مشاجره دارند، بچه‌هایشان هم «یاد می‌گیرند» که با همسرانشان زیاد اختلاف و بگوومگو داشته باشند. ولی ما باید این دایره نحس را در یک جایی قطع کنیم. اگر پدر و مادر من با هم نمی‌ساختند، دلیل نمی‌شود که من هم با همسرم نسازم. من باید یاد بگیرم، آموزش ببینم و خود را متعهد به عمل کردن آن‌چه که آموخته‌ام بدانم، تا زندگی‌ام به سامان برسد. باید عادت‌ها و باورهای قدیمی را (مانند این‌که اگر به او توجه کنی پررو می شود، به زن نباید رو داد، آن‌قدر بچه بیاور که نتواند تکان بخورد و...) دور بریزم و با همسرم طوری رفتار کنم که شایسته دو انسان عاشق و آگاه است.

خیلی مهم است که در زندگی عشق داشته باشیم؛
عشق پایه و اساس یک زندگی مشترک موفق است.

و به یاد داشته باشیم که «عشق» با «اطاعت» فرق می‌کند. از همسرمان توقع نداشته باشیم که اگر من را دوست دارد، در برابر هر خواسته من بگوید: «چشم». این بردگی است، می‌خواهی برده‌داری کنی یا همسرداری؟ می‌خواهی در خانه‌ات کلفت داشته باشی یا خانم؟ کلفت، همسر نیست؛ نوکر هم همسر نیست.سلامت و مهر 

همسر خوب این نیست که هر چه تو بگویی، بگوید: «چشم». همسر خوب این است که دیدگاهش را محترمانه به شما بگوید، شما هم گوش کنید و با هم به توافق برسید.

برده‌داری نکنیم، برده‌داری ما را به هیچ جا نمی‌رساند. آقا و خانم محترم و دوست‌داشتنی! نه کنیز باشید و نه غلام. مثل خانم و آقا با هم زندگی کنید تا بچه‌های خانم و آقا بار بیاورید؛ تا اجتماع سالم‌تری داشته باشید با آدم‌های سالم که می‌توانند تصمیم‌های درستی به نفع خود و جامعه بگیرند. کمک کنیم جامعه‌مان بهتر شود. من و شما می‌توانیم تغییر ایجاد کنیم؛ به شرط این‌که خودمان را باور کنیم و برای ایجاد این تغییر مثبت، اقدام کنیم! 

محقق خانواده  محمد کفاش 

دکتر محمود معظمی 

salamatomehr 

دیدگاه خود را بیان کنید



نظرسنجی